تغییرات در مدل آموزشی Eitingon


سؤالات و نظراتی مانند موارد زیر نوید یک بحث جالب را می دهد:

  • «آیا مدل ایتینگون به آموزش روشنگر و رهایی بخش، یا با مجموع کردن تجربه، به تلقین و ذهن بسته منجر می شود؟»
  • در آمریکای شمالی (احتمالاً در اروپا و آمریکای لاتین نیز) برخی مؤسسات که به طور رسمی به مدل ایتینگون پایبند هستند از سیستم تحلیلگر آموزشی استفاده نمی‌کنند و برخی دیگر سه بار در هفته موارد آموزشی را می‌دهند.
  • "مناظره بار دیگر به وضعیت تجزیه و تحلیل آموزشی (شامل موارد نظارت بر آموزش) و پیشنهاد گسترش امکان برای هر عضو کامل برای انجام تجزیه و تحلیل برای نامزدهای احتمالی آینده مربوط می شود."


برای شرکت در مناظره لطفا ابتدا وارد سایت شوید. سپس، برای افزودن نظر خود، روی پیوند "پاسخ" کلیک کنید.

          
                 

       
ارسال شده در مارس 31، 2015 by خانم رودا باودکار


این میزگرد در مورد "تغییرهای مدل آموزشی Eitingon" به همه ما فرصتی می دهد تا در مورد رایج ترین مدل آموزشی در IPA و نحوه اجرای آن در سراسر جهان IPA اطلاعات بیشتری کسب کنیم. برای بسیاری از ما مشخص نیست که در واقع مدل Eitingon تغییراتی دارد. ما می دانیم که از سال 2006 یک مدل فرانسوی و یک مدل اروگوئه ای وجود دارد - اگرچه جزئیات این مدل های دیگر برای بسیاری از اعضا پوشیده از تصورات است. این گردهمایی بحث‌کنندگان از هر سه منطقه IPA ما را با تغییرات Eitingon آشنا می‌کند و به ما امکان می‌دهد تا در نظر بگیریم که چگونه می‌توانیم نسخه‌های Eitingon خود را بهبود بخشیم.

ماکس ایتینگون (1881-1943) به عنوان یک دیپلمات آرام در پشت صحنه دنیای روانکاوی اولیه شناخته می شد. او به شدت به فروید، بنیانگذار و خیریه پلی کلینیک برلین در سال 1920، و مؤید اولیه این الزام که همه تحلیلگران باید تجزیه و تحلیل شوند، اختصاص داشت. به گفته آبراهام، او "نیروی محرکه" در پس ایجاد کمیسیون آموزشی برلین بود که اصول سه جانبه آموزش روانکاوی را که امروزه وجود دارد - تجزیه و تحلیل آموزش، آموزش نظری و درمان تحلیلگران تحت نظارت، ایجاد کرد.

جزئیات زیادی وجود دارد که باید در مورد تغییرات Eitingon توضیح داده شود.

برخی از این موارد عبارتند از-

چه بسامدی هم برای آموزش/تحلیل شخصی و هم در کار با موارد کنترلی به عنوان کاندیدای تحلیلی مورد نیاز است.

اگر داوطلبی دو مورد در 4-5 بار در هفته داشته باشد، آیا می توان مورد سوم و چهارم را با نظارت سه بار در هفته مشاهده کرد؟

ماهیت تغییرات Eitingon که موسسات در سراسر جهان IPA اعمال می کنند چیست؟  

الزامات متفاوتی برای تبدیل شدن به یک تحلیلگر آموزشی چیست و چگونه آنها در سراسر جهان به طور مختلف تأسیس می شوند.

از این واقعیت که در خارج از APsaA ظاهراً هیچ الزامی برای داشتن یک تجربه آموزشی تحت نظارت برای تجزیه و تحلیل تحلیل‌گران زن و مرد وجود ندارد، چه چیزی می‌آموزیم.

بحث کنندگان ما هستند -

اروپا:

مادلین باخنر، انجمن روانکاوی سوئد (SPAF)

مارتا بادونی، انجمن روانکاوی ایتالیا (SPI)

آنجلیکا استهله، انجمن روانکاوی آلمان (DPV)

 

آمریکای لاتین:
روزولت کاسورلا، انجمن روانکاوی برزیل (SBPSP)

ماریا کریستینا فولکو، انجمن روانکاوی اروگوئه (APU)

خورخه لیوانو، انجمن روانکاوی کلمبیا (APC)

 

آمریکای شمالی:
ویلیام گلاور، مرکز روانکاوی سانفرانسیسکو (APsaA)

رابرت پل، موسسه روانکاوی دانشگاه اموری (APsaA)،

رز واستا، انجمن روانکاوی کانادا (CPS)

 

بحث‌گران ما طیف وسیعی از مراقبه‌ها را در مورد مدل Eitingon به ما ارائه می‌دهند، زیرا آنها هر سه منطقه از جهان IPA را نشان می‌دهند. نمونه ای از ملاحظات آنها شامل -

برخی معتقدند که ساختارهای نهادی مانند Eitingon یک کارکرد پدرانه، یک «فضای سوم» را ایفا می‌کنند، و سرپرست را از ناظر/موسسه خود جدا می‌کند. تأکید می‌شود که این کارکرد باید به صورت لیبیدینی وقف شود تا به جای رعایت صرف، احترام را برانگیزد.

مقرراتی که معمولاً به IPA نسبت داده می شود در واقع در انحصار مؤسسه محلی است. چه عواملی منجر به این "طرح فرافکنی" می شود و چگونه می توانیم بین نیاز به خودمختاری محلی و نیاز به اجماع حرفه ای تعادل ایجاد کنیم؟

تحلیل‌های آموزشی که امروزه بسیار طولانی‌تر از دهه 1920 هستند، چگونه باید با تحرک بیشتر در سبک زندگی بیماران و داوطلبان سازگار شوند؟ چگونه بدون نیاز به مقررات سختگیرانه‌تر IPA، آموزش را قابل حمل‌تر کنیم؟

آیا بین مؤسساتی که کارکرد خود را «آموزش» روانکاوی در مقابل «انتقال» روانکاوی می دانند، تفاوت های عملیاتی وجود دارد؟

روش‌های متنوعی که مؤسسه‌ها با آن‌ها الزام IPA را برآورده می‌کنند که انتصاب TA مستلزم «ارائه مطالب بالینی دقیق و عمیق به عنوان شواهدی از کیفیت کار» است.

آیا جنبه‌های منحصربه‌فردی برای تحلیل‌های آموزشی وجود دارد که نیاز به بررسی بیشتر تحلیلگران فارغ‌التحصیل دارد؟ آیا ما نمی توانیم به اندازه کافی مطمئن باشیم که فارغ التحصیلان ما صلاحیت تجزیه و تحلیل همه بیماران از جمله داوطلبان را دارند؟

با خواندن تمام این مشارکت‌ها، چالش‌های رایجی که همه ما در سراسر جهان روانکاوانه با آن روبرو هستیم، شگفت‌زده شدم. با اذعان به تفاوت‌های فرهنگی‌مان، واضح است که در به اشتراک گذاشتن بسیاری از مشکلات و فرصت‌های مشابه در آموزش روانکاوانه ۲۰۱۵، امکان همکاری عمیق را نیز داریم.

من مشتاقانه منتظر مکالمات آنلاین ما هستم.

هاروی شوارتز



ما هیجان زده هستیم که مناظره جدید را اعلام کنیم تغییرات در مدل ایتینگون. در انتظار برگزاری پیش کنگره و کنگره آتی بوستون، هیئت تحریریه وب سایت و کمیته آموزش و نظارت با هم متحد شده اند تا بحثی را در مورد موضوعاتی در آموزش روانکاوی که مورد علاقه جامعه تحلیلی است آغاز کنند.. اکنون این دومین سرمایه گذاری مشترک است. ما این بار 9 شرکت کننده را به نمایندگی از سه منطقه اروپا، آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی به یک میزگرد آنلاین دعوت کردیم. این مناظره توسط هاروی شوارتز (APsaA) اداره خواهد شد. 


هر شرکت کننده دیدگاه خود را در مورد تغییر مدل ایتینگون از طریق یک مقاله موضعی بیان می کند.

پس از اظهارات اولیه آنها، این پنل به بحث در مورد این موضوع مهم ادامه خواهد داد. ما از اعضای IPA و نامزدها دعوت می کنیم تا با پاسخ دادن به بیانیه ها در هر زمان که مایلند در طول مناظره به گفتگو بپیوندند.

این مناظره از آوریل تا ژوئن 2015 برگزار خواهد شد.


هانا راتجن
رابین دویچ



پاسخ ها 17
تاریخچه مدل ایتینگون
ارسال شده در آوریل 7، 2015 by دانیل تراب-ورنر، دکتر
در پراگ (2013) کمیته E&O مجموعه ای از ارائه ها را برای مدیران جلسه آموزشی برنامه ریزی کرد. مقدمه زیر بر مدل ایتینگون یکی از ارائه‌های کمیته E&O بود و بدینوسیله به عنوان یک "نظر" برای افزودن به بحث فعلی تجدید چاپ می‌شود. کمیته E&O: مدیران جلسه آموزشی، پراگ 2013. مقدمه EITINGON توسط Daniel Traub-Werner (تورنتو، کانادا) در ارائه امروز، به طور خلاصه تاریخچه مدل Eitingon را مرور می‌کنم، اهداف برجسته آن را بیان می‌کنم، برخی از مشکلاتی که مدل با آن مواجه است را به اشتراک می‌گذارم و اصول آن را همانطور که در آیین‌نامه رویه ذکر شده است، خلاصه می‌کنم. در سال 1914 اروپا به بن بست رسید. جنگ بزرگ زندگی همه مردم را تحت تأثیر قرار داد. از دست دادن و ویرانی، مرگ و ناتوانی، تروما و اختلال استرس پس از سانحه باعث شد تا بازماندگان و خانواده‌هایشان به درمان نیاز داشته باشند. این فرصتی برای روانکاوی شد. فروید (1915) جنگ و تأثیرات آن را با نوشتن «افکار برای زمان جنگ و مرگ» (SE 14:273-288) و «مقدمه ای بر روانکاوی و روان شناسی جنگ» (1919) (SE 17:205-) درک کرد. 215) در سخنرانی آغازین کنگره بوداپست سپتامبر 1918، فروید "خطوط پیشرفت در درمان روان-تحلیلی" را ارائه کرد (SE 17:158-168) که در آن نیاز به درمان قابل دسترسی برای جمعیت در کل، با کم و بدون پرداخت آدرس فروید الهام بخش ایتینگون و زیمل شد تا در سال 1920 کلینیک روانی- تحلیلی برلین را تأسیس کنند که به عنوان کلینیک رایگان برلین نیز شناخته می شود. ملانی کلاین، کارن هورنی، فرانتس الکساندر، در میان دیگران، شرکت کنندگان فعالی در ارائه درمان در کلینیک (M. Eitingon 1923: Bul. بین المللی. Pschoanal. Assn 4: 254-269) در مورد آموزش چطور؟ آموزش روانکاوی در اتحادیه اروپا و NA در حدود سالهای 1918-1919 با ساندور فرنسی در بوداپست و کلینیک منینگر و مرکز آستین ریگز در NA آغاز شد (یانگ-بروئل و دانبار 2009: صد سال روانکاوی یک جدول زمانی 1900-2000). فروید (1923) که هرگز سخنانش را زیر سوال نمی برد، نوشت: «موسساتی مانند پلی کلینیک برلین نیز در موقعیتی قرار دارند که می توانند بر مشکلاتی که در غیر این صورت بر سر راه آموزش کامل در روانکاوی قرار دارند، غلبه کنند. آنها آموزش تعداد قابل توجهی از تحلیلگران آموزش دیده را ممکن می سازند، که فعالیت آنها باید به عنوان تنها محافظت ممکن در برابر صدمه به بیماران توسط افراد ناآگاه و فاقد صلاحیت تلقی شود، خواه آنها غیر متخصص باشند یا پزشکان واجد شرایط. («پیشگفتار بر گزارش ماکس ایتینگون در مورد کلینیک روانکاوی برلین» SE 19:285) هانس ساکس اولین تحلیلگر آموزشی در کلینیک برلین بود. آموزش روانکاوی شامل یک رویکرد سه جانبه است که از تجزیه و تحلیل شخصی که توسط یک تحلیلگر آموزشی انجام می شود و به دنبال آن آموزش های نظری و درمان موارد تحت نظارت دقیق انجام می شود. روانکاوی و آموزش روانکاوی در طول قرن بیستم گسترش یافت و شکوفا شد. در سال 1999 چندین انجمن LA از IPA درخواست کردند که استقلال و انعطاف پذیری در استانداردهای آموزشی از جمله تعداد دفعات کمتر را افزایش دهند. به دنبال این درخواست، IPA کمیته آموزش را به ریاست سارا زک دی فیلک (2001) ایجاد کرد. در یادداشتی در سال 2002 درباره آموزش، کمیته نوشت که مسئله فراوانی، همانطور که توسط انجمن های لس آنجلس درخواست شده است، نمی تواند جدا از بررسی مجدد و ارزیابی مجدد آموزش به عنوان یک کل در نظر گرفته شود و خواستار ایجاد کثرت گرایی در آموزش شد. . در سال 2006 کمیته آموزش به رهبری اشموئل ارلیش، پذیرش سه مدل آموزش را توصیه کرد. اصول اساسی که باید ایجاد شود به شرح زیر بود: الف. منطقی برای هر مدل از آموزش. b. فلسفه مدل. c. برای تشریح فرآیند روانکاوی زیربنای منطق آموزشی پشت هر یک از مدل ها. d. برای تعیین وسعت و عمق مدل. e. و در نهایت، مسائل مربوط به اختیار و قدرت باید برای هر یک مورد توجه قرار می گرفت. مدل آموزش ایتینگون، مانند فرانسوی ها و اروگوئه ای ها، بر سه پایه اصلی آموزش استوار است: تجزیه و تحلیل شخصی، نظارت ها و سمینارها. از منظر مقایسه ای، من ممتاز زندگی و کار در کانادا هستم. انجمن کانادایی تنها انجمن IPA است که به دلیل ماهیت چندفرهنگی آن، اختیار ارائه آموزش در دو مدل مجزا (ایتینگون و فرانسوی) را دریافت کرد. همه جوامع دیگر بدون هیبریداسیون با یک مدل مطابقت دارند. در کانادا، کمیته آموزشی انجمن روانکاوی کانادا دو بار در سال تشکیل جلسه می دهد. ترکیب آن از نمایندگانی از مدل های فرانسوی و Eitingon ساخته شده است. مدل فرانسوی در شاخه های فرانسوی زبان و مدل Eitingon در شاخه های انگلیسی زبان تمرین می شود. جلسات کمیته آموزشی برای همه ما یک تجربه یادگیری است، زیرا به همان اندازه که فکر می کنیم با هر دو مدل آشنا هستیم، در جلسات و در بحث هایمان، ناگزیر با حقایقی در مورد تفاوت های مدل هایی که یکی از آنها بودیم مواجه می شویم. نمی دانیم یا، ما به یاد نداشتیم. من یک مثال کوتاه می زنم. اخیراً یکی از شعب به طور ناخواسته داوطلبی را برای فارغ التحصیلی معرفی کرد که تمام موارد کنترلی خود را با بیماران همجنس داشت، این امر باعث سردرگمی ما حاضرین در جلسه شد. یک ارجاع سریع به قانون رویه ما را متوجه این واقعیت فراموش شده که ایتینگون خواستار کثرت گرایی جنسیتی است در حالی که مدل فرانسوی چنین نیست. سوال امروز ما این است که آیا مدل ایتینگون همچنان برای آموزش نامزدها مفید است یا خیر. برای این منظور به طور مختصر به بررسی اجزای برجسته آن می پردازم: 1. مدل Eitingon معیارهای خاصی را برای رویه های پذیرش و پذیرش می طلبد. 2. فرکانس تجزیه و تحلیل شخصی باید 4 تا 5 بار در هفته باشد. 3. نتیجه تجزیه و تحلیل شخصی نامزد باید در میان سایر ویژگی های مورد نظر، ظرفیت یک من مشاهده کننده که قادر به تجزیه و تحلیل خود مداوم باشد، باشد. 4. تحلیلگر آموزشی مسئول تجزیه و تحلیل شخصی باید گزارش ندهد و تجزیه و تحلیل در اکثر دوره آموزشی ادامه دارد. 5. آمادگی برای کنترل بر عهده کمیته آموزش است. 6. مدل Eitingon دو مورد کنترل با جنسیت متفاوت را می‌طلبد، که با فرکانس چهار یا پنج بار در هفته در طول تجزیه و تحلیل مشاهده می‌شود. 7. نظارت بر موارد کنترلی باید توسط یک تحلیلگر ناظر به دفعات یک بار در هفته و به مدت حداقل 150 ساعت انجام شود. 8. جزء آموزشی آموزش به کمتر از 450 ساعت سخنرانی یا سمینار نیاز دارد که در یک دوره چهار تا پنج ساله انجام شود. سمینارها باید شامل نظریه، تکنیک، آسیب شناسی روانی، توسعه، سمینارهای موردی مستمر و دروس انتخابی باشد. معیارهای واجد شرایط در مدل ایتینگون به شرح زیر است: الف. حداقل 450 ساعت کار دوره را با موفقیت به پایان رسانده باشید. b. حداقل 150 ساعت نظارت، حداقل 2 مورد در تجزیه و تحلیل با فرکانس حداقل چهار بار در هفته. c. گزارش‌های ناظران باید نشان دهنده صلاحیت داوطلب برای انجام روانکاوی باشد. d. تمام تکالیف نوشتاری مورد نیاز باید تکمیل شده و رضایت بخش باشد. e. کلیه تعهدات مالی مؤسسه انجام شد. f. و در نهایت، عضویت در انجمن محلی برای همه همکارانی که فارغ التحصیل شده اند و هیچ شکایت قانونی یا اخلاقی علیه آنها ندارند آزاد است. سوالاتی که همکاران من در کمیته آموزشی، کمیته پیشرفت و کمیته برنامه درسی همچنان مطرح می کنند به شرح زیر است: 1. تحت ایتینگون، آیا ما آموزش های لازم را برای داوطلبانی ارائه می دهیم تا روانکاو شوند که در آینده، خودشان مسئول انتقال دانش خواهند بود؟ 2. آیا Eitingon داوطلبان را آماده می‌کند تا تفکری را که به آن می‌رسند به تفکر فرآیند روانکاوی تغییر دهند؟ به عقیده ما و به تجربه ما، تغییر در فرآیند فکر نه یک انتقال آسان است و نه آرام. این دیدگاه توسط اکثر تحلیلگران مسئول آموزش مشترک است. به طور کلی، دو گروه متمایز از کاندیداها برای آموزش درخواست می دهند. از یک سو ما پزشکان، روانپزشکان، روانشناسان و مددکاران اجتماعی داریم. آنها با تجربه بالینی و سال ها تمرین حرفه ای وارد می شوند. مدل فکری آنها عمدتاً علّی است، در سنت علمی کلود برنارد و در سنت های فلسفی ارسطو و دکارت. از سوی دیگر، متقاضیان تحصیل از رشته های علوم انسانی و اجتماعی در مقطع دکتری هستند. آنها ادبیات، فلسفه، تاریخ، جامعه شناسی، معرفت شناسی، مطالعات محیطی و/یا آموزش تدریس می کنند. متقاضیان فوق باهوش و مشتاق هستند و گروه جمعیتی آنها جوانتر از افرادی است که از مشاغل کمکی می آیند. اکثر آنها با اندیشه فرویدی و/یا نظریه روابط ابژه، با بیون و/یا لاکان آشنا هستند. دیدگاه آنها یک دیدگاه دانشگاهی است و اکثر آنها فاقد تجربه بالینی هستند. تفسیر هرمنوتیکی آن‌ها در سنت‌های فوکو، دریدا و کریستوا، در بیشتر موارد، پساساختاری است. برخی از متقاضیان قبل از تصمیم گیری برای تبدیل شدن به روانکاو سال ها تحلیل شخصی داشتند. به عنوان مدیران آموزش، چالش ما ارائه یک مدل آموزشی است که به داوطلبان کمک می کند تا تفکر خود را از یک مدل علمی دکارتی علت و معلول یا از یک مدل پسا ساختاری به یک تفکر فرآیندی چند لایه روانکاوی تبدیل کنند. برای انتقال، ضد انتقال، فرآیند اولیه و ثانویه، ناخودآگاه و فرآیند روانکاوی به عنوان یک فرآیند در نوع خود. یکی از همکارانم گفت که ما روانکاوی تدریس می کنیم، اما روانکاو فارغ التحصیل نمی شویم. برخی روانکاو خواهند شد، برخی دیگر نمی شوند. من با نظر کسانی که معتقدند روانکاو شدن یک تلاش یادگیری مادام العمر است، یک پیشرفت مستمر و بی پایان است، که در آن پایان به خودی خود فرآیند است، فرآیند زندگی و تفکر روانکاوانه است. با این کار ارائه خود را به پایان می برم. من به طور خلاصه تاریخچه مدل ایتینگون، اهداف و چالش های آن را مرور کردم. من اصول و شیوه های آن را همانطور که در آیین نامه رویه IPA ذکر شده است، خلاصه کردم.
تغییرات ایتینگون
ارسال شده در آوریل 12، 2015 by دکتر هاروی جی شوارتز
دکتر تراب-ورنر اصول مدل ایتینگون را به طور مفید بیان کرده است. با این حال، ما می دانیم که در واقع تغییراتی در مدل وجود دارد که در سراسر جهان IPA اعمال می شود. در مورد اینکه آیا مواردی از هر دو جنس برای فارغ التحصیلی لازم است یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد. روش های مختلفی وجود دارد که بررسی کار بالینی TA آینده نگر انجام می شود. آزمایش‌هایی در تجزیه و تحلیل و نظارت اسکایپ/تلفن در حال انجام است. مایه شرمساری خواهد بود اگر همکاران احساس کنند که در اتخاذ این تغییرات "اشتباهی" انجام می دهند و در نتیجه احساس می کنند که در به اشتراک گذاشتن تجربیات خود به طور گسترده تر مانع می شوند. ما باید از یکدیگر بیاموزیم و این شامل یادگیری از راه حل های خلاقانه ما برای چالش های مشترک است. هاروی شوارتز
آدالبرتو پروتا
ارسال شده در آوریل 14، 2015 by خانم رودا باودکار
1) Me formé en el modelo Eitingon hace más de 60 años y، visto desde aqui، me parece que tiene muchas falencias. 2) Mi formación supuso cinco sesiones semanales 11 meses al año, con diferentes analistas lo largo de muchos,muchos años.Fueron cuatro hombres y una mujer.El mejor fue el último, kleiniano pero creo que mejorciones personals. 3) No estoy de acuerdo con ciertos modelos laxos actuales، sobre todo con los lacanianos. Tampoco con análisis de conveniencias, para poder hacer la formación, análisis que duran sólo el tiempo exigido por los institutos. 4) Creo que la formación debe iluminar la mente, no condicionarla - como decía Franck Lloyd Wright - pero los institutos tienen demsiada política interna, de manera que los profesores elegidos son aquellos que permiten que "pas alumnos seminari" 5) La formación، به طور کلی، peca de teórica، los alumnos egresan eruditos en teoría psicoanalítica -generalmente de una sola opinión، sobre todo los lacanianos - y además de desconocer otros pensamientos en. el que se desarrolló durante un siglo.Por ejemplo, los psicoanalistas ignoran -casi como un rasgo de valor - los desarrollos de la física cuántica, los cambios metodológicos y, sobre todo, ignoran lo elemental de la clínic 6) En mi época era necesario ser médico y, en mi caso, los muchos años de práctica clínica me han salvado de psicoanalizar un confundiéndolo confundiéndolo confundiéndolo con una psicosis. Todas estas críticas ya fueron hechas públicas por mi desde hace muchos años y parte de ellas están en mi libro Contratransferencia y Regresión، Un modelo científico no aplicado tradicional a la clínica psicoanalítica. Gracias por hacer la encuesta, el psicoanálisis en LatinoAmérica es un caos y tiene un bajísimo nivel cientifico. آدالبرتو پروتا،
ارسال شده برای والریا کلارک
ارسال شده در آوریل 25، 2015 by دکتر رابین A. Deutsch
این بحث تفاوت های زیادی را در نحوه ارتباط همکاران ما با مدل ایتینگون نشان داد. از آنجایی که ما XNUMX مشارکت کننده داریم، سه نفر از هر منطقه IPA، می توانیم متوجه شویم که حتی در همان منطقه به نظر می رسد زمینه مشترکی وجود ندارد. برخی از اعضا به عنوان "انحرافات" تغییرات مدل را که تنوع محلی، فرهنگی و تاریخی را در نظر می گیرند، می دانند. یک مدل، بنا به تعریف، یک نمونه اولیه است، و به این ترتیب به این معنا نیست که ممکن است در این فرآیند تکامل نیافته و بهبود نیابد. در واقع، همیشه خطر وضعیت «همه چیز پیش می‌رود» وجود دارد و به رسمیت شناختن انسجام سه مدل آموزش توسط IPA اقدامی بود که با رد مدل‌های ترکیبی این واقعیت را در نظر گرفت. خورخه لیویانو موافق نیست که مدل‌های مختلف آموزش باید پذیرفته شوند و معتقد است که منجر به هرج و مرج می‌شود. با وجود اینکه به نظر او احترام می گذارم، فکر می کنم پذیرش این سه مدل صرفاً تصدیق وضعیتی بود که قبلاً وجود داشت، اما هنوز آشکارا مورد بحث قرار نگرفته بود. از این نظر، IPA تصمیم به پذیرش سه مدل مختلف نداشت. این در واقع تنظیم یک واقعیت به منظور محافظت از استاندارد خاصی از الزامات بود. چند تن از همکاران در این مناظره، جنبه حیاتی رازداری و ترک تحلیل شخصی را به عنوان تلاشی صرفاً بین تحلیلگر و بیمار، بدون دخالت مؤسسه ذکر کردند. من به شدت از سیاست عدم گزارش دهی حمایت می کنم. در عین حال، من به نیاز به یک تحلیل درمانی برای کسانی که در حال آموزش هستند اعتقاد دارم. این منجر به موضوعی می شود که به ندرت در بحث های مربوط به آموزش ذکر شده است: تأکید بر نیاز به تجزیه و تحلیل برای کسانی که می خواهند روانکاو شوند. در اینجا من نگران استرس روانی احتمالی تحمیل شده توسط سمینارها و انجام موارد کنترل نیستم. من در مورد چیزی صحبت می کنم که همه ما را به دنبال حرفه ای در درمان شرایط روانی می کشاند: اول از همه، تمایل به برخورد با مسائل شخصی خود و ناراحتی های روانی. بدیهی است که با ادامه آموزش، فشار روانی اضافی بر داوطلب وارد می شود. اما در وهله اول، آرزوی روانکاو شدن همراه با آرزوی «شفای» خودمان است! آنجلیکا استهله گفت که او معتقد است...، "هر فردی در IPA به طرق مختلف فکر می کند که مدلی که در آن آموزش دیده است... بهترین مدل است..." این احتمالاً در مورد او صادق است، اما در این مرحله، با خواندن سایر مشارکت ها ، او ممکن است غیر از این فکر کند. به نظر می رسد پدیده ای برعکس در حال وقوع است: برخی از اعضا انتقادات عمیقی در مورد آموزش و نحوه تحلیل شخصی خود دارند. برخی الگوی آموزش را مقصر کاهش تعداد داوطلبان جستجوی آموزش می دانند. در حوصله این بحث نیست، اما واقعاً دغدغه اصلی بسیاری از مؤسسات در جهان است، یعنی آینده مؤسسات آنها و آینده روانکاوی. پیشنهاد من برای بحث بعدی اینجاست. آخرین، اما نه کم اهمیت، و در یک یادداشت خوشحال کننده: مادلین باخنر اشاره کرد که در سوئد، پس از ده سال بحث، این دو جامعه تصمیم به ادغام گرفتند. برخی از ما می توانیم بحث کنیم و راهی برای جشن گرفتن یک توافق پیدا کنیم، حتی اگر بعد از ده سال باشد! وجود دارد!
کارکرد پدری
ارسال شده در آوریل 26، 2015 by خانم جین اس. هال
من با بیل گلاور در مورد ایده ارائه کار به دیگران موافقم. هانس لووالد در مقاله خود و واقعیت بود که در آن از پدر به عنوان کمک به کودک برای جدا شدن از مادر صحبت کرد. این مهم است، اما من فکر می‌کنم استفاده بیل از عبارت عملکرد پدری مشکل‌ساز است و لحن ادیپی را می‌دهد. ارائه کار خود به دیگران یک فرآیند بزرگسالی است. در CFS ما از تحلیلگر فارغ التحصیل که معیارهای IPA برای TA را برآورده کرده است دعوت می کنیم تا کار خود را به کمیته ای به انتخاب خود ارائه دهد. این یک تمرین ارزیابی نیست بلکه فرصتی برای تبادل تفکر است. این یک مراسم گذر نیست، بلکه دعوتی است برای صحبت کردن با صدای خود، نشانه ای مطمئن از بلوغ. فرآیند انتخاب TA ما موفقیت آمیز بوده است. مراجعه کنید به http://internationalpsychoanalysis.net/2011/11/08/on-becoming-a-training-analyst/ با احترام، جین هال Janehallpsychotherapy.com
مطالب جدید در وب: چگونه آموزش دیدید؟ چه خبرهای جدید در وب: چگونه آموزش دیدید؟
ارسال شده در ممکن است 14، 2015 by دکتر med. هانا راتجن
از درخواست شما متشکریم. خوشحالم که به اطلاع شما برسانم که من ابتدا با یک دوره آموزشی در فلورانس به مدت 4 سال آموزش دیدم که درخواست آموزش شخصی با 2 جلسه در هفته و یک تجزیه و تحلیل گروهی به همراه درس های تئوری را داشت. سپس در یک دوره آموزشی شش ساله برای صلاحیت روانکاو برای کودکان، نوجوانان و والدین شرکت کردم. من با دوره های مدل Tavistock در ایتالیا آموزش دیدم. این دوره آموزشی شامل 2 سال "دوره مشاهده در مطالعات مشاهده روانکاوی" و 4 سال دوره بالینی است. درخواست پذیرش در دوره بالینی تکمیل "دوره مشاهده 2 ساله" با ارائه 5 مقاله: 2 مقاله تئوری، یکی در مورد "مشاهده نوزاد" (تکمیل شده پس از 2 سال جلسات هفتگی یک نوزاد و مادر یا کسی که از نوزاد مراقبت می کند)، یکی از "مشاهده کودک خردسال" (پس از یک سال مشاهده هفتگی کودک از سن 2 تا 5 سالگی) و مقاله ای در مورد "بحث کاری" (در مورد کار ارائه شده در نظارت). در سمینارها - برای شرکت در چهار دوره بالینی، دانشجو باید یک تحلیل شخصی را با یک تحلیلگر IPA 4 جلسه در هفته حداقل 6 ماه قبل شروع کرده باشد - سپس سمینارهایی برای بحث گروهی بالینی در مورد روان درمانی با کودکان و والدین برگزار می شود. هر سال 15 آخر هفته) - 3 جلسه روانکاوی، سه یا چهار جلسه در هفته (یکی از یک کودک خردسال - 0-5-، یکی کودک نهفته و یکی از یک نوجوان) با نظارت هفتگی - سمینارهای بحث تئوری در پایان اس دانشجو باید یک پایان نامه مفصل در مورد یکی از سه روانکاوی و دو پایان نامه کوتاه تر در مورد دو مورد دیگر ارائه دهد. من آموزش خود را بسیار کامل می دانم: نظریه با کمک تجربیات بالینی مورد بحث قرار می گیرد. همیشه در اختیار شما برای هر سوالی که ممکن است بپرسید، با آرزوی بهترین ها dott.ssa Maria Paola Martelli Viale Trenta Aprile, 10 Rome, 00153 Rome جامعه روانکاوی ایتالیایی
مدل ایتینگون
ارسال شده در ممکن است 18، 2015 by دکتر رابرت A. پل
من علاقه مند به بحث بیشتر در مورد احساس مردم در مورد موارد سه روزه در هفته هستم. بسیاری از اعضای هیئت علمی مؤسسه ما واجد شرایط لازم برای غوطه وری برای تبدیل شدن به TA تحت نسخه ایالات متحده از مدل Eitingon نیستند، اما اگر امکان یک یا چند مورد در 3x مجاز باشد، واجد شرایط خواهند بود. این به دلیل عدم تلاش آنها نیست: این نشان دهنده بازار و واقعیت های فعلی در مورد در دسترس بودن بیماران، منابع مالی و غیره است. مردم در مورد این موضوع چه احساسی دارند؟ رابرت پل آتلانتا، GA
هفته ای سه بار
ارسال شده در ممکن است 19، 2015 by دکتر هاروی جی شوارتز
من فکر می‌کنم وقت آن رسیده است که به پرسش رابرت پل پاسخ دهیم و اجازه دهیم که مورد سوم نامزدهای APsaA یک مورد سه بار در هفته تحت نظارت باشد. بحث زیادی در مورد آن وجود دارد. هاروی شوارتز
تغییرات در مدل آموزشی مدل Eitingon
ارسال شده در ممکن است 19، 2015 by دکتر med. هانا راتجن
رز عزیز اجازه دهید سعی کنم برخی از ایده های شما را در مقدمه ای که در ابتدا مطرح کردید بیان کنم تا بحث در مورد مدل آموزش ایتینگون را آغاز کنم. اول از همه، گزارش شما در مورد سازمان روانکاوانه کنونی کانادا و چالش های متعددی که با آن روبرو هستید، با توجه به وسعت کانادا و سرزمین های وسیعی که روانکاوی فرصت محدودی برای دسترسی به جمعیت منزوی در آنجا دارد، باعث می شود که فرد به خوبی از چگونگی آن آگاه شود. این واقعیت بر کشور شما و بسیاری دیگر، مشابه کشور شما، مانند آرژانتین، برزیل، روسیه و غیره تأثیر می گذارد. در واقع، دشواری آشکار آموزش نامزدهای چنین مناطق دورافتاده‌ای را نیز به تصویر می‌کشد، بیشتر با توجه به تعداد محدودی از تحلیلگران آموزشی موجود برای ارائه آموزش و تجزیه و تحلیل شخصی برای نامزدهای بالقوه، که در فاصله‌ای از شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند، از جمله مونترال. تورنتو، ونکوور، یا اتاوا، جایی که اکثر این تحلیلگران در آن متمرکز هستند. علاوه بر این، شما به مقررات سفت و سختی که بر آموزش روانکاوان جدید حاکم است اشاره می کنید، بنابراین، رشد روانکاوی را دشوار می کند. شاید باید پرسید که مجموعه ایده آلی از مقررات برای این منظور که می تواند کیفیت مراقبت و آموزش روانکاوانه را ارتقا دهد، بدون اینکه آنقدر انعطاف پذیر و سست باشد که پیشنهاد و استانداردهای روانکاوی، اعم از آموزش، آموزش را شکست دهد، پرسید. ، یا درمان، به حداقل بهترین حالت نیاز دارد. در ذهن و تجربه من، مدل آموزش Eitingon نکات مثبت بسیاری را ارائه می دهد، به ویژه روش آموزش سه جانبه آن. با این حال، به هیچ وجه، کامل نیست و می‌توان آن را بهبود بخشید، که هدف اصلی بحث ما و توصیه‌هایی است که ممکن است از این مجمع دموکراتیک بیرون بیاید. در دنیا از دستورالعمل‌های آنها پیروی می‌کنند، در حالی که استقلال کافی برای سازماندهی هر موسسه ارائه می‌دهند. متأسفانه، همانطور که تقریباً به طور تصادفی متوجه شدید، افسانه هایی که با هر سازمان بزرگی به عنوان IPA همراه است، داستان های تخیلی می آفریند، بدیهی است که مبتنی بر واقعیت نیست، بلکه بر اساس باورهای عمومی است که در کمال تعجب متوجه شدید که معیار IPA نبوده است. ، اما از دلایل یا نهادهای دیگر مانند CIP تبعیت می کند. در واقع، همانطور که شما شجاعانه تصدیق کردید، راه سختی را پیدا کردید، در واقع متعجب و غمگین، در عین حال رهایی، که همانطور که متوجه شدید متوجه شدید: «ما در جدا کردن «ابر من» نهادی خود و ارائه آن به IPA مقصر بودیم. " به این ترتیب، ما واقعاً مسئولیت کامل رفتارهای بعضاً خشن و خودسرانه خود در قبال نامزدها را بر عهده نمی‌گرفتیم، بلکه آنها را به «قوانین تغییرناپذیری که توسط هیئت حاکمه‌مان وضع شده است» نسبت می‌دادیم. شما چنین تصدیقی را با چندین مثال معنادار دنبال کردید، که به موجب آن، برای سال‌های متمادی، با حسن نیت، از یک قانون به اصطلاح پیروی کردید، که در واقع صرفاً یک افسانه به نظر می‌رسد، (یعنی زمانی که اعتقاد بر این بود که نامزد باید انجام دهد. سه تجزیه و تحلیل با حداقل یک بیمار مرد و یکی زن. همانطور که دوباره متعجب شدید، مستقیماً از کمیته آموزش و نظارت IPA دریافتید که آنها چنین مقرراتی ندارند و چنین قوانینی کاملاً یک موضوع هستند. سیاست محلی!!!" به نظر من، چنین مثال تلخی، شاید نشان دهنده انزوای سنتی IPA و کمیته های آن، با عضویت گسترده، و همچنین خود مؤسسه ها باشد، به طوری که دستورالعملی از مقررات در دسترس قرار نگرفته است - و /یا، به طور منظم به روز نمی شود و مورد بحث قرار نمی گیرد، تا دانش عمومی برای هر یک از نگرانی ها باشد، به طوری که از چنین اشتباهات قابل اجتناب، مبتنی بر داستان ها، یا به قول من اسطوره ها، که در واقعیت پایه ریزی نشده اند، جلوگیری شود. شما همچنین به مثال دیگری از یک "قاعده مشکل ساز" اشاره کردید، یعنی: "قاعده ای که از کاندیدای بالقوه می خواهد در زمان شروع برنامه، (آموزش) با یک TA تایید شده IPA در تجزیه و تحلیل باشد. یک درگیری برای نامزدهای بالقوه عالی که تجزیه و تحلیل مداوم موفقی دارند با یک تحلیلگر معروف، که TA نیست، بنابراین، باعث می شود که نامزد از ایده ورود به یک موسسه تحلیلی برای آموزش چشم پوشی کند. همانطور که گفتید: "مؤسسه در آن مورد، خود را در حال مشارکت در یک اختلال ظالمانه خاص در دلبستگی روانکاوانه به نام آموزش می بیند." موضوع مهمی که باید در مناظره ما مورد بحث قرار گیرد، افزایش صداها از سوی اعضا و موسسات مختلف، زیر سوال بردن مقررات مربوط به TA و الزام نامزدها به تجزیه و تحلیل فقط توسط یک TA است، اگر او یا او بخواهد آموزش ببیند. به عنوان کاندیدای یک موسسه تحت حمایت IPA . به همین ترتیب، بحث در مورد تعداد جلسات تحلیلی که داوطلب باید به عنوان حداقل با تحلیلگر خود داشته باشد، چند جلسه در هفته با هر یک از بیماران خود و مدت زمان انجام آن، همگی موضوعی است. که مستلزم بحث بیشتر است. بدیهی است که جهان از زمان S. فروید و ایتینگون - و چالش‌ها و واقعیت‌های معاصر که بدون شک، برای بقای خود باید با آن‌ها روبرو شویم، توجه فوری ما را می‌طلبد و همانطور که هارتمن به خوبی نشان داده است، مستلزم سازگاری ما با آن نیز است. کمبود شدید تحلیل‌گران و TA در سراسر جهان واقعیت‌هایی هستند که ما نباید آنها را انکار کنیم، آن‌ها را کوچک یا منطقی بدانیم. یک واقعیت مسلم این است که اکثر ما TA از سنین بالا یا پیری خیلی دور نیستیم. بنابراین، رز، همانطور که شما در پایان سخنان مقدمه خود به خوبی بیان کردید، IPA و CIP (و همچنین CPS، یعنی انجمن روانکاوی کانادا) «به دلیل مرزهای جغرافیایی بسیار بزرگ، چالش‌های منحصربه‌فردی دارند. ارزش های اجتماعی خاص». از اینکه وضعیت کنونی روانکاوی در کانادا را با همه ما در میان گذاشتید بسیار سپاسگزارم. همانطور که در مورد مشارکت اولیه شما احساس آزادی کردم، امیدوارم که شما نیز در مورد مشارکت من در مناظره، همین کار را انجام دهید. با احترام، خورخه انریکه لیوانو. [ایمیل محافظت شده] بوگوتا، دی سی، 18 مه، 2.015
تنوع در مدل آموزشی Eitingon
ارسال شده در ممکن است 19، 2015 by دکتر med. هانا راتجن
رابرت عزیز: قبل از هر چیز، اجازه دهید به شما اشاره کنم که از نظرات مقدماتی شما، به ویژه در مورد روش سقراطی- فرویدی سؤال کردن شما، یک چیز یا چیز دیگر، لذت بردم. بنابراین، در ما، خوانندگان شما، پاسخ های ممکن و فراوانی را تحریک می کنم. بیشتر از سؤالات، که برخی از آنها شاید پاسخ خاصی نداشته باشند، اما نیاز به تفکری خاص دارند تا بفهمیم کدام راه حل های تطبیقی ​​برای خود ما و موسسات - برنامه های آموزشی - دانشگاه ها، انجمن ها و غیره اعمال می شود یا نه. انسان شناس، درست مثل اس.فروید، لایه به لایه حفاری می کند و حفاری می کند، انگار که پیاز را پوست کنده است. من نیز در اوایل، زمانی که دوره کارآموزی خود را در بیمارستان کرافورد لانگ مموریال دانشگاه اموری انجام دادم، مزایای Emory را دریافت کردم. شما حکایتی از یک همکار زن که در جلسه ای از مردم شناسان شرکت می کند و شور و شوق شما را به چالش می کشد را با ما به اشتراک می گذارید، زمانی که از خود می پرسد که آیا آموزش چندوجهی و غنی در روانکاوی که در آن زمان با مخاطبان به اشتراک گذاشته اید، در واقع نوعی از شستشوی مغز." اگرچه در آن زمان شما "پاسخ ناکافی" را زیر لب گفتید، "این سوال همچنان پابرجاست": "آیا مدل ایتینگون به آموزش روشنگرانه و رهایی بخش منجر می شود یا با کلی کردن تجربیات، به تلقین و ذهن بسته می انجامد. .؟ پاسخ به چنین سؤالی تا حدی با ارجاع بعدی شما به مقاله مایکل شروتر (2.002) در مورد منشأ "استانداردهای بین المللی برای آموزش روانکاوی" پاسخ داده می شود، "فرآیندی به ریاست ماکس ایتینگون، یک نگرانی اصلی در آن زمان. 1.920) همانطور که اکنون وجود دارد، این سوال در مورد درجه ای است که موسسات محلی می توانند استانداردهای خود را تعیین کنند و مسیر خود را بسته به شرایط محلی ترسیم کنند، و تا چه حد باید از آنها خواسته شود یا حداقل انتظار می رود که مطابقت داشته باشند. به یک مدل مستقر متمرکز، مانند مدل هایی که توسط IPA (و/یا توسط APsaA در مورد ایالات متحده تایید شده است.» سپس در مورد مزایای تمرکز، و معایب «نداشتن شکلی» بحث کنید. کنترل یکنواخت، زیرا ممکن است در طول زمان به چنین تنوع گسترده ای منجر شود و شاید همچنین کاهش پایبندی به احکام اساسی روانکاوانه را در پی داشته باشد که نتیجه آن هرج و مرج خواهد بود، یا هر چیزی پیش می رود، تا زمانی که آن را تحلیل بنامیم. سپس درباره ماهیت متفاوت کشورها، قاره‌ها و شهرها -فرهنگ‌ها، دانشگاه‌ها، نامزدها و موسسات-دانشگاه‌ها که از نظر اندازه‌ها، نیازها و غیره به طور قابل ملاحظه‌ای متفاوت هستند، استدلال متقابل کردید، و بنابراین، شما چنین نشان می‌دهید که "نمی‌توان وجود داشته باشد" یک اندازه برای همه مناسب است.» در واقع، بدیهیات بدین وسیله نشان داده می شود. ممکن است معضلات احتمالی، تعارضات بالقوه، یا راه حل هایی را به همراه داشته باشد. دقیقاً، همان مسائل برای یک سازمان، با یک جهت گیری متمرکز، یا یک سازمان مستقل، مانند سازمان غیرمتمرکز، صدق می کند. روشی که ایالت ها در ایالات متحده اداره می شوند. با این حال، برای اینکه یک تیم خوب کار کند، یعنی مؤثرتر باشد، به تعادلی از کنترل و تعادل، مصالحه و روحیه «وحدت متنوع» نیاز دارد، که نه توسط قدرت یا کنترل دیکتاتوری یا برده‌داری، بلکه توسط مشترک. منافع، تحت چتر یک سازمان دهنده، صرف نظر از اینکه ما آن را IPA، APsaP، یا از نظر شخصی، یک ساختار EGO، یک میانجی خیرخواهانه می نامیم، که نه تنها در مورد فرد صدق می کند، بلکه بر اساس اصل، به یک برنامه آموزشی موسسه و غیره با این حال، درست مانند آنچه در مورد یک سازمان دولتی دموکراتیک اتفاق می افتد، ایده این است که بین نیروهای سه جانبه، چه از قوه مجریه، مقننه، یا قضایی، و چه از قوه قضاییه، تعادل ایجاد شود، که با موازی سازی در آنچه که تظاهر به فردی، همانطور که به ضربات ID مربوط می‌شود، اثرات تدافعی سازش‌دهنده و تثبیت‌کننده، به عنوان نمونه، EGO، یا بازدارندگی و ترویج تقاضاهای گناه، از جمله، از SUPEREGO-EGO-IDEAL. این تضاد آشکار زمانی به وجود می‌آید که نهاد دستورالعمل به سمت افراط و تفریط عمل می‌کند، مانند تبدیل به معنای واقعی کلمه به مجموعه‌ای سفت و سخت از اصول دینی، کودکانه‌کردن نامزدها، یا از سوی دیگر به گونه‌ای سهل‌انگیز عمل می‌کند که در هر یک از آنها این دو قطبی تبدیل به هرج و مرج می شوند. بنابراین، حداقل به کمک سازماندهی یک نهاد ساختاریافته نیاز دارد، خواه آن IPA یا هر نوع مشابه. سپس، در یک سفر رفت و برگشت، به بحث خود برمی گردیم. چه چیزی را ممکن است به IPA توصیه کنیم که از نظر اصلاحات یا انطباق‌های مطلوبی که به نفع اکثر نگرانی‌ها باشد، در نظر بگیرد؟ در پایان گزارش خود به موارد مربوط به «قابلیت حمل» آموزش و «تحرک» داوطلبان و همچنین تأخیرهای غیرضروری در شروع آموزش اشاره کردید و انتظار داشتید داوطلبان آموزش برنامه های خود را به تعویق بیندازند و به عبارت دیگر، آنها زندگی خود را برای رعایت مقررات سرسخت، اگر نگوییم سفت و سخت، منعطف خواهند کرد، و به سختی برای کسانی که چنین نیازی دارند چشم پوشی می کنند. در نهایت سؤالاتی را مطرح کردید که «هدف «تحلیل آموزش» چیست؟ همچنین، در مورد آب و هوا یا نه، به عنوان EUPI، ایده در مورد "گزارش" فقط گزارش تاریخ شروع و خاتمه توسط تحلیلگر به موسسه است. حتی پس از آن، برخی از سوالات انجام این کار. باز هم سوال این است که چه چیزی در مورد آن برای اکثر افراد بهتر است؟ شما وارد زیر سوال بردن مقررات مربوط به TA نیستید. آنها نیز باید در بحث ما مورد توجه قرار گیرند. باز هم از مشارکت ارزشمند شما سپاسگزارم. در مورد من نظر بدید [ایمیل محافظت شده] بوگوتا، دی سی، 19,2.015،XNUMX مه