Img Wikimedia: The Infant (کودک بیمار، 1858)، ژان فرانسوا میله
عنوان اصلی: Le Nourrisson (L'enfant Malade)

 

وبلاگ ذهن کودکان در خط آتش

ذهن در خط آتش: کودکی و فراتر از آن
توسط جنیفر دیویدز

ذهن برخی از کودکان همیشه در خط آتش بوده است. این آتش نه تنها آسیب انباشته خشونت بیش از حد، بلاتکلیفی، بیماری، مرگ نیست، بلکه آسیب غیبت و محرومیت اقتصادی و اجتماعی است. متأسفانه قرار گرفتن در زیر خط آتش پدیده جدیدی نیست. چیزی که ممکن است جدید باشد آگاهی روزافزون ما از آن، در اتاق مشاوره و فراتر از آن است.

Young-Breuhl (2012) مفهوم خود را مطرح کرد کودکانه که او به طور گسترده آن را تعصب علیه کودکان تعریف می کند. حمله ای به جان، ارزش و سرزندگی کودک وجود دارد، و با دیگر «ایسم ها» در حسادت زیربنایی کیفیات اساسی شی سهیم می شود. من گسترش این مفهوم را به آنچه من می نامم پیشنهاد می کنم والدین پرستی، خانواده گرایی، و جامعه گرایی. من استدلال می کنم که ما نمی توانیم ذهن کودکان را بدون در نظر گرفتن تعامل با ذهن والدین یا مراقبان آنها، همراه با تأثیرات سیستمی چند جهته نیروهای اجتماعی گسترده تر، که جوامعی را که کودکان در آن زندگی می کنند، یاد می گیرند، ارتباط برقرار می کنند، شکل می دهند، در نظر بگیریم. ، امیدوارم بازی کنید. هنگامی که جامعه انسجام اجتماعی خود را از دست می دهد، خطوط گسل آن آشکار می شود. شاید واضح ترین نمونه از جامعه گرایی این ادعای مارگارت تاچر است که "چیزی به نام جامعه وجود ندارد". 

با دستور در طول همه گیری مبنی بر ماندن در خانه و حفظ فاصله فیزیکی و اجتماعی از یکدیگر، پیوندهای اجتماعی و برخی از روابط خانوادگی تضعیف شد. خانواده به عنوان یک ساختار تا حدودی ضعیف شد. رابطه بین خانواده ها و متخصصان نیز تیره شد.

والدین پرستی می تواند اشکال مختلفی داشته باشد. ممکن است عدم توجه به والدینی که نیاز مبرم به حمایت دارند وجود داشته باشد. به طرز متناقضی، والدین‌گرایی می‌تواند به‌عنوان تمایل به روی‌گردانی یا انکار واقعیت غفلت و آزار والدین ظاهر شود، که در پس این توجیه عقلانی پنهان می‌شود که کودک همیشه با زندگی با والدین بیولوژیکی‌اش بهترین خدمت را دارد. آنا فروید، آل سولنیت و جوزف گلدشتاین این تصور را به چالش کشیدند.

از سال‌های اول قرن بیست و یکم، بسیاری از ما در زمان‌های پر التهابی زندگی می‌کنیم که ذهن، مغز و بدن ما را با اضطراب‌های بدوی و چالش‌های بی‌سابقه‌ای مواجه می‌کند. ما آموخته ایم که سیاره دوست داشتنی ما به معنای واقعی کلمه با گرم شدن بیشتر کره زمین در افق گرم می شود. جمعیت ها در حال حرکت از خانه های خود هستند، جایی که زمین خشک شده است، جایی که ملخ ها محصولاتشان را خورده اند، جایی که وحشت به آنها حمله می کند، و به نظر می رسد جنگ ادامه دارد و ادامه دارد.    

کودکان و نوجوانان ناامیدی و خشم خود را از بحران آب و هوا ابراز کرده اند. آنها احساس می کنند که نسل بزرگتر، که شامل ما به عنوان تحلیلگر می شود، مادر زمین را برای آنها، فرزندان ما خراب کرده است. نوجوانان و جوانان به من اعتماد می کنند که دائماً احساس سردرگمی می کنند. «این یکی پس از دیگری بوده است…. این 10 یا چند سال گذشته قبل از اینکه یک اتفاق بیفتد و بعد بگذرد. یک شکاف وجود داشت. الان نه. بی امان است.»

در میانه دنیای سوزان و غرق شده ما، مورد سوء استفاده و مرگ نهایی نوزاد فینلی بودن در طول کووید، نمونه ای از تلاقی کودک پرستی، والدین گرایی و جامعه گرایی را نشان می دهد. در این پرونده بسیار تبلیغاتی، والدین جوان فینلی در قتل پسر 10 ماهه خود در روز کریسمس 2020 مجرم شناخته شده و پس از پنج ماه محاکمه، به حبس ابد محکوم شده اند. برای بررسی شکست در حفاظت از این نوزاد پسر، یک بررسی عملی حفاظت از کودک انجام خواهد شد. هر دو والدین به طور منظم مصرف کننده حشیش بودند و خدمات اجتماعی در طول بارداری درگیر شدند، زیرا نگرانی هایی در مورد مصرف مواد مخدر، خشونت خانگی و وضعیت فلاکت بار خانه آنها وجود داشت. پدر قبلاً به دلیل خشونت خانگی محکوم شده بود. بیبی فینلی مورد طرح حمایت از کودک قرار گرفت و بلافاصله پس از تولد توسط خانواده بزرگش تحت مراقبت قرار گرفت. این در فوریه 2020 فقط چند هفته قبل از اولین قرنطینه بریتانیا بود. 

سپس والدین درخواست حضانت کردند. یک دادگاه خانواده، که از راه دور در طول قرنطینه کووید، بر اساس عکس‌های ارائه شده به مددکاران اجتماعی، که از راه دور نیز کار می‌کردند، در اکتبر 2020 دستور داد که فینلی باید ظرف هشت هفته تحت مراقبت تمام وقت والدینش قرار گیرد. هیچ دستوری وجود نداشت که نیاز به آزمایش برای استفاده از حشیش داشته باشد. استدلال می‌شد که خطرات مربوط به جدا کردن فینلی از والدین مادرزادش بیشتر از مزایای واگذاری او تحت مراقبت در جایی است که در حال رشد خوب بود. مددکاران اجتماعی به طور منظم از خانه بازدید نمی کردند، و این تصمیم بر اساس شواهدی از عکس های ارائه شده توسط والدین، از خانه و فینلی با مادرش بود.

فینلی در اواسط نوامبر 2020 به والدینش بازگردانده شد. سپس آنها جراحات دلخراشی از جمله شکستگی ران، لگن شکسته، 71 کبودی را وارد کردند. او همچنین دچار سپسیس و اندوکاردیت شده بود. (ایندیپندنت، 26 مه 2023). فینلی 39 روز قبل از مرگش به والدینش بازگردانده شد. آنها سوء استفاده از پسر بچه خود را از مددکاران اجتماعی و اعضای خانواده پنهان کردند. در این جلسه مشخص شد که والدین می دانستند که پسرشان در روزهای قبل از مرگ بسیار بیمار است. قاضی زن گفت: "تا 18 دسامبر، هر دوی شما موافقت کردید که دروغ بگویید و بگویید فینلی مریض است زیرا ممکن است کووید داشته باشد، و شما دستور آزمایش کووید را داده اید." قاضی نتیجه گرفت: "هر دو شما به خوبی می دانستید که فینلی کووید ندارد، از آن به عنوان یک "بهانه عالی" استفاده کرد تا مددکاران اجتماعی و اعضای خانواده پسر شما را نبینند."

هر دو والدین به‌عنوان هیچ‌گونه پشیمانی از کاری که انجام داده بودند، ثبت شد. مادرش هنگام عیادت از جسد فینلی در کلیسا گفت: «پدرش او را تا حد مرگ کتک زد. من از او محافظت نکردم.» پدرش اندکی پشیمان شد و گفت که چگونه رقم فروش آنلاین تخت پسرش را تخمین زده است.

در اینجا می بینیم که چگونه کودک آزاری و کودک کشی در زمانی رخ داد که روابط کنترلی و نظارتی معمول در اطراف این خانواده، که خدمات اجتماعی قبلاً نسبت به آن هشدار داده بودند، عمدتاً وجود نداشت. در طول از هم گسیختگی همبستگی و پیوندهای عادی بین کودکان، خانواده های آنها و جوامع امیدوارانه محافظت کننده آنها، تعامل سیستمی بین جامعه گرایی، والدین گرایی و کودکانه با هم، منجر به تبانی با فریب والدین آشفته شد. به نظر می‌رسید که قرنطینه با حس کلاستروفوبیا باعث تشدید بی‌توجهی و خشونت از قبل موجود در برخی خانواده‌های آشفته شده است، خانواده‌هایی که بیشتر از حد معمول منزوی و منزوی بودند. واضح است که این زوج، که می توان تصور کرد تاریخچه های آسیب زا برای خود داشتند، نتوانستند به طور مداوم پدر و مادر شوند. پسر بچه آنها آماج غفلت و نفرت بی رحمانه آنها بود. اینکه چرا دادگاه و خدمات اجتماعی نتوانستند نگرانی خود را در مورد این زوج به خاطر بیاورند دشوار است. آیا انکار و میل به ایده آل سازی مادری و/یا والدینی وجود داشت؟ آیا متخصصان نیز فاقد محدودیت بودند؟ آیا آنها تحت فشار این شیوه جدید کار، خودشان آنقدر منزوی بودند که نمی توانستند به طور مؤثر با واکنش های احساسی خود به این وضعیت پیچیده برخورد کنند؟ فروپاشی انسجام دنیای اجتماعی باعث می‌شود که سیستم‌ها و سازمان‌های ما نسبت به نوع مهار و در این مورد، مقرراتی که والدین در معرض خطر به آن نیاز دارند، بی‌تفاوت بمانند. 

اکنون با چنین فجایعی در کودتای پیشین دنیای «نزدیک به عادی» خود مواجه هستیم. بر ما، به عنوان تحلیل‌گران و شاید به‌عنوان شهروند، واجب است که زیر آتش، تحلیلی بیندیشیم، با دیگر متخصصان زیر آتش فکر کنیم، و به بازسازی همبستگی و ادغام در سطوح درون روانی، بین فردی و اجتماعی کمک کنیم.


زندگی نامه نویسنده:
جنیفر دیویدز M.Sc. روانشناسی بالینی
روانکاو بزرگسال، کودک و نوجوان
همکار BPAS، IPA
ناظر تحلیلگر روانکاوی کودک و نوجوان BPAS، IPA
عضو انجمن، PINC 
لندن، انگلستان

 بازگشت به وبلاگ ذهن کودکان در خط آتش