وبلاگ روانکاوی روزمره 



خواهر و برادر در تراس پشت بام، وینچنزو ایرولی


فروید پیش از ادیپال و خواهر گمشده
نویسنده: مری آدامز



اوایل کودکی زیگموند فروید با آسیب بسیار مهم مرگ برادر نوزادش، جولیوس، در شش ماهگی مشخص شد، زمانی که مادرش با اندوه از او دور شد و به یک "مادر مرده" تبدیل شد. فروید در آن زمان تنها یک سال داشت. او در زندگی بعدی به دشواری کشف این آسیب اولیه اذعان کرد:

درک همه چیز در حوزه این اولین وابستگی به مادر برای من در تحلیل آنقدر دشوار به نظر می رسید - آنقدر خاکستری با افزایش سن و سایه و احیای آن تقریباً غیرممکن است - که گویی تسلیم سرکوبی به خصوص اجتناب ناپذیر شده است.. (فروید 1931، 226)

یکی از اولین خاطرات او احساس گناه در مورد آرزوهای مرگ نسبت به برادر مرده اش بود که در او تمایل مادام العمر به سرزنش خود را برانگیخت. خانواده فروید در یک آپارتمان یک اتاقه زندگی می‌کردند، بنابراین او می‌توانست دست اول در معرض بیماری برادرش و شاید حتی مرگ او قرار بگیرد. (Schur, 1972, 241). او در نامه ای به فلایس نوشت: "من با آرزوهای بد و حسادت واقعی کودکانه از برادر یک سال کوچکترم استقبال کردم و مرگ او میکروب گناه را در من ایجاد کرد." (شور، 1969، ص 305).  

In تفسیر رویاها فروید (1900) نوشت: «مرگ هایی که در دوران کودکی به این شکل تجربه می شوند ممکن است به سرعت در خانواده فراموش شوند. اما تحقیقات روانکاوی نشان می دهد که آنها تأثیر بسیار مهمی بر روان رنجوری های بعدی دارند. علیرغم این آگاهی، فروید نتوانست از دست دادن خواهر و برادر در دوران کودکی به آن اهمیتی که انتظار می رفت بدهد. و علیرغم اهمیتی که امروزه به آسیب های اولیه دوران کودکی می دهیم، به نظر می رسد که جامعه روانکاوان اغلب تأثیر احتمالی مرگ خواهر و برادر را نادیده می گیرد، حتی اگر آندره گرین مرگ یک کودک در سنین پایین را به عنوان "جدی ترین نمونه" مردگان معرفی می کند. مادر: "مادر از نظر جسمی حضور دارد، اما از نظر روانی برای فرزند بازمانده "مرده" شده است. (1986, p.149) 

چرا مقاومت در برابر کاوش در اثر غالباً مادام العمر و فلج کننده بر روی کودک بازمانده ای که خواهر یا برادر خود را از دست داده است وجود دارد. چرا مفهوم "کودک جایگزین" بیشتر مورد استفاده قرار نمی گیرد؟  

همانطور که در کارم در مورد جیمز جویس توضیح داده ام، زندگی کودک بازمانده می تواند تحت تاثیر احساس گناهی قرار گیرد که نمی تواند توضیح دهد، همراه با ترس از اینکه با آرزوی مرگ خواهر و برادرش را به همراه داشته باشد و اینکه در زمانی که خواهر یا برادر مرده است وجود نداشته باشد. . (والدین جویس یک سال قبل از تولد او یک پسر را از دست دادند و اولیس حول محور زوجی به نام مولی و بلوم می چرخد ​​که یک پسر بچه را از دست دادند.) 

فروید احساس گناه را به عنوان رقابت پدر و پسر ادیپی می دانست، اما برای او احتمالاً گناه بازمانده و خصومت او با مادرش قدرتمند بود. از نظر اسپرنتر، «نظریه ادیپی خشم را به سمت مادر منحرف می‌کند و آن را به سمت پدر هدایت می‌کند». (1995، ص 46). 

آزاردهنده است که فکر کنیم تا چه حد تمرکز بر احساس گناه ادیپی ممکن است ارزیابی تشخیصی و درمان بعدی را به دور از ترومای پیش از ادیپی تحریف کرده باشد. فروید جنبه‌های کلیدی روان‌کاوی را بر روی مورد «آنا او» بنا نهاد، در حالی که هیستری را نادیده گرفت که دو خواهرش را از دست داده بود --- یکی سه سال قبل از تولدش و دومی در هشت سالگی فوت کرد. به طور مشابه، ارنست جونز و فروید هر دو نتوانستند به این واقعیت اهمیت دهند که والدین جوآن ریویر، یک سال قبل از تولد پسر اول خود را از دست دادند. (هیوز، 2004، ص 85) ریویر مقاله مفصلی در مورد ایبسن نوشت که والدینش پسر اولشان را از دست دادند. (Riviere, 1952, p. 178). هری گانتریپ از وینیکات و فیربرن به دلیل ناکامی در درک تأثیر از دست دادن برادرش ناامید شد. (1996, 743) 

جوئل وایت بوک در بیوگرافی خود از فروید، تأثیر تفکیک در فروید را شرح می دهد: 

تجارب آسیب زا در چهار سال اول فروید از هم جدا شدند، نه در یک احساس منسجم از خود. اگرچه این گسست تدافعی از فروید محافظت کرد و به او اجازه داد تا در سطح فوق‌العاده‌ای عمل کند، اما تا حد زیادی او را از قلمرو تجربه اولیه پیش از ادیپی جدا کرد. و از آنجا که جهان تجربه باستانی برای فروید بسیار خطرناک بود تا بتواند آن را کشف کند --- انجام این کار ممکن است اضطراب و احساس درماندگی شدیدی را که او در کودکی تجربه کرده بود بازگرداند --- نمی توان آن را در نظریه او ادغام کرد.  (2017، ص 50-51)

دریافته‌ام که بیمارانی که خواهر و برادرشان را در کودکی از دست داده‌اند، در حالی که به‌طور عجیبی متقاعد شده‌اند که باعث مرگشان شده‌اند و معتقدند که هنوز برای دیگران خطرناک هستند، در مقابل این تصور مقاومت می‌کنند که تحت تأثیر این از دست دادن قرار گرفته‌اند، حتی اگر مانند جیمز جویس، دچار آفت شده باشند. کابوس های پر از گناه نوزادان مرده و قتل. جویس از «آن جمجمه» صحبت کرد که شبانه او را عذاب می داد. او در نامه‌ای نوشت: «می‌توانی به من بگویی علاج خواب دیدن چیست؟ من هر شب با رویاهای وحشتناک و وحشتناک نگران می شوم: مرگ، اجساد، ترورهایی که در آنها نقش برجسته ای ناخوشایند دارم.» (المان، 1992)  

جیل سالبرگ، در وبلاگ IPA آگوست خود، "آشکارهای" منتقل شده از نسل های قبلی را توصیف می کند. مرگ کودک یکی از این چیزهای دلخراش است که شاید در بیمارانی که معتقدند باعث مرگ خواهر یا برادرشان شده است، بیشتر دیده می شود. زمانی که حتی به دنیا نیامده بودند.

شناخت عذابی که چنین بیمارانی تجربه می کنند و کمک به آنها برای مشاهده قدرت و جنبه های هذیانی ترس و گناه آنها می تواند نجات دهنده باشد.  


مری آدامز
او یک روانکاو در انجمن روانکاوی بریتانیا است که دوره آموزشی خود را در سال 1996 به پایان رساند. او یک تحلیلگر آموزشی در انجمن روان درمانگران کودک بود، علاقه خاصی به کار دونالد ملتزر دارد و چندین مقاله با استفاده از ایده های او نوشته است. او سردبیر سابق مجله انجمن روان درمانی بریتانیا است. کتاب او درباره جیمز جویس به عنوان فرزند جایگزین توسط راتلج در سال 2022 منتشر شد.





لینک ها
پادکست
https://talksonpsychoanalysis.podbean.com/e/james-joyce-and-the-internal-world-of-the-replacement-child-mary-adams/
انجمن کودک جایگزین
http://replacementchildforum.com/

مراجع

آدامز، ام (2022). جیمز جویس و دنیای درونی کودک جایگزین، راتلج.
المان، R. ed. (1992). منتخب نامه های جیمز جویس، فابر و فابر.
فروید، اس (1900). تفسیر رویاها, SE 4:ix, 627.
فروید، اس (1931). جنسیت زن، SE 21: 221-244.
گرین، A. (1986). درباره جنون خصوصیلندن: انتشارات هوگارت.
Guntrip، H. (1996). تجربه من از تجزیه و تحلیل با Fairbairn و Winnicott. بین المللی J. Psycho-Anal., 77:739-754.
هیوز، جی ام (2004). از مانع تا متحد: تکامل تمرین روانکاوی، راتلج. 
Riviere, J. (1952). دنیای درون در استاد سازنده ایبسن، مجله بین المللی روانکاوی، 33: 173-180.
سالبرگ، جی (2023). انتقال تروما در چندین نسل وجود دارد، وبلاگ IPA، 29 اوت 2023
شور، م. (1969).   پیشینه «آشفتگی» فروید در آکروپلیس. ایماگوی آمریکایی 26:303-323.
شور، ام (1972). فروید: زندگی و مردن. بین المللی UP.
Sprengnether، M. (1995). خواندن زندگی فروید، ایماگوی آمریکایی، 52 (1): 9-54.
Whitebook, J. (2017).  فروید یک بیوگرافی فکری، کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج.



 بازگشت به وبلاگ روانکاوی روزمره