img:
چشم اندازونسان ون گوگ، 1883
وبلاگ روانکاوی روزمره
عنوان:
انتقال تروما در چندین نسل وجود دارد
نویسنده:
جیل سالبرگ، دکتری، ABPP
در طول دو دهه گذشته، روانکاوی به طور پیوسته در مورد چیزهای فراموش نشدنی ذاتی در انتقال بین نسلی نظریه پردازی کرده است. خواندن مقالاتی که در آن ارواح در ذهن بیماران و تحلیلگران ساکن هستند، دیگر غیرعادی نیست. این تسخیرها به ما امکان میدهد بررسی کنیم که چگونه آسیبهایی که به طور کامل پردازش یا متابولیزه نشدهاند در یک نسل به یک نسل دیگر تبدیل میشوند. حضورهای طیفی در ذهن نسل های بعدی جای گرفته و افکار آنها را از قبل به خود مشغول کرده و بر رفتار آنها تأثیر می گذارد. در حالی که کارهای مهمی در زمینه های مجزای تروما، شهادت، شاهد و نظریه روانکاوی انجام شده است، ما در حال حاضر در مرحله روانکاوی هستیم که در آن مدل های جدید ذهنی پارادایم را تغییر داده اند. ما به درد و علائم روانی، مشکلات در روابط، ارتباط روان/سوما و چگونگی ورود تاریخ، فرهنگ، نژاد و جنسیت به زندگی ما به شیوه ای گسترده تر و متقابل فکر کرده ایم. علاوه بر این، اکنون می بینیم که چگونه چندین نسل آسیب ها، ضررها و دردهای نسل های قبلی را حمل می کنند.
اولین بار توسط تحلیلگران فرانسوی آبراهام و توروک (1994) در هنگام نوشتن در مورد فانتوم ها توصیف شد، آنها این تسخیر را به عنوان راه حل های بدیع برای سوگواری که انکار شده و رد شده بود درک کردند. موریس آپری (1998) زمانی که شروع به نوشتن در مورد تسخیر نسلی در نوادگان بردگان کرد، از کار آنها استفاده کرد. او این انتقالها را بهعنوان پروژههایی درک میکرد که نسل بعدی را وادار میکرد تا به قول او «امرهای» نسل قبل را تکمیل کنند. اینها در بخش هایی از داستان های خانوادگی، کنش های جدا شده و بازتولید آسیب زا از وقایع دیده می شود. اغلب این بازآفرینیها باعث گسیختگی، از دست دادن، خشونت و تنهایی و ترس منزوی شده در فرزندان والدین آسیب دیده و بعداً در خود بزرگسال آنها میشود. نسلی پس از نسلی که به طور مستقیم همان رویدادهای واقعی را بازتولید می کند، در برخی از جنبه های تجربی ضروری این تجربیات آسیب زا. هایدی فایمبرگ، (1998، 2005) مفهوم سازی خود را در مورد این انتقال ها به عنوان تصاحب خودشیفتگی والدین از هویت کودک، که یک مشارکت ذهنی والدین است، توسعه داد. او این کار را تلسکوپ نسلها نامید و معتقد بود که ذهن کودک خالی نیست، بلکه مملو از تاریخچه و احساسات غیرقابل تحمل والدین است.
در تلاش برای درک تسخیرهای تاریخی بیمارانم، ادغام یافتههای تحقیقات دلبستگی، ادبیات تروما، و علوم اعصاب را با نظریههای روانکاوی مفید یافتم. (به سالبرگ، 2015، 2019 مراجعه کنید). خشونت ناشی از تروما تجربه کسی را از بودن در جهان می شکند و تار و پود دلبستگی را که راه درونی ما برای احساس امنیت است می کشد. هنگامی که والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ کودک دچار آسیب شده اند، می توانیم فرض کنیم که ذهن آنها تحت تأثیر قرار گرفته است. به هر شکلی که ضربه روحی در آنها نقش بسته باشد، بخشی از آنها به طور کامل برای این کودک قابل دسترسی نخواهد بود. این پارگی درون کسی است که فرزندی را تربیت میکند که به نظر من کودک آن را حس میکند و این است که چگونه تروما، هم در حضور آن و هم در تجربهی پوچیاش میتواند به راحتی بین نسلها منتقل شود. علاوه بر این، آنچه اغلب در انعطافپذیری والدین و راههایی که تروما برای تعریف آنها نیامده است، دیده میشود.
بنابراین من معتقدم و در کارم با بیمارانی که در تاریخچهشان تروما دارند، دیدهام که اغلب بخشهای اساسی از رویداد آسیبزای اولیه و مکانیسمهای بقا در زندگیشان اعمال میشود. رفتار می تواند راهی برای به خاطر سپردن باشد، به خصوص زمانی که ذهن تحت تأثیر ضربه و گسستگی قرار گرفته باشد و یک خط داستانی کامل را از هوشیاری دور نگه دارد. آنچه را که سعی می کنیم به خاطر بسپاریم و هرگز نمی توانیم به طور کامل فراموش کنیم را دوباره زنده می کنیم.
نیاز زیادی به مداخله و درمان روان درمانی و روانکاوی برای کمک به افراد برای بهبودی تروما، استفاده از منابع درونی تاب آوری و جلوگیری از انتقال بیشتر این حالت های آسیب دیده درونی شده به نسل های بعدی وجود دارد. یافتههای پژوهشی نشان میدهد که رواندرمانی و درمانهای روانکاوانه ایمنی لازم را ارائه میکنند که به کسی اجازه میدهد درباره آنچه که تحمل کرده است صحبت کند. این پردازش مورد نیاز تجارب آسیب زا با یک درمانگر دلسوز اتفاق می افتد که می تواند شاهد باشد، تشخیص دهد و به فرد کمک کند تا تجربیات آسیب زا خود را متابولیزه کند، عزاداری کند و یاد بگیرد که چگونه واکنش های عاطفی خود را بهتر تنظیم کند. علاوه بر این، خانواده درمانی و زوج درمانی به افراد کمک می کند تا یاد بگیرند که چگونه در مورد تاریخچه های آسیب زا خود به روش هایی صحبت کنند که طاقت فرسا نباشد و اجازه می دهد گفتگوهای همدلانه بین شرکا باز شود و رشد کنند. یافتن همدلی در درمانگرشان شروعی برای خود همدلی و مراقبت از خود است که هر دو برای عملکرد سالم بسیار مهم هستند.
مراجع
Abraham, N. & Torok, M. (1994).
پوسته و هسته: تجدید روانکاوی (N. Rand, Ed. & Trans.). انتشارات دانشگاه شیکاگو
Apprey، M. (1998).
صحنه سازی و تبدیل نارضایتی های تاریخی از حافظه فرهنگی به آینده ای قابل بازسازی. مجله روانکاوی فرهنگ و جامعه، 3(1)، 81-89.
فایمبرگ، اچ (1998).
تلسکوپ نسلها: تبارشناسی شناساییهای معین. روانکاوی معاصر، 24، 99-117.
فایمبرگ، اچ (2005).
تلسکوپ نسل ها: گوش دادن به پیوندهای خودشیفتگی بین نسل ها مسیریابی
سالبرگ، جی (2015).
بافت دلبستگی تروماتیک: حضور و غیبت شبحوار در انتقال بین نسلی. فصلنامه روانکاوی، 84(1)، 21-43.
سالبرگ، جی (2019).
اشیاء قدیمی سخت می میرند: گسیختگی نسلی. گفتگوهای روانکاوی، 29(6)، 637-652.
زندگینامه
جیل سالبرگ، دکتری، ABPP، استاد/سرپرست در برنامه فوق دکتری NYU در روان درمانی و روانکاوی، مرکز میچل برای مطالعات رابطه ای و عضو IPTAR است. مقالات او در گفتگوهای روانکاوی، فصلنامه روانکاوی، مجله بین المللی روانکاوی، روانکاوی معاصر، مطالعات جنسیت و جنسیت و دیدگاه های روانکاوی منتشر شده است. او سردبیر و مشارکتکننده کتابهای «پایانهای کافی خوب: گسستها، وقفهها و خاتمهها از دیدگاههای رابطهای معاصر» (2010) و باورهای روانکاوی: سفرهای شخصی و حرفهای روانکاوان (2022) است. او با Sue Grand، The Wounds of History: Repair and Resilience in the Trans Generational Transmission of Trauma، و Transgenerational Trauma and the Other: Dialogues Across History and Difference، (2017) را ویرایش کرده است، هر دو کتاب برنده جایزه Gradiva (2018) شدند. . کتاب مشترک آنها ترومای فرا نسلی: مقدمه معاصر در پاییز 2023 منتشر می شود که توسط Routledge منتشر شده است. او در مطب خصوصی در منهتن و آنلاین است.
بازگشت به
وبلاگ روانکاوی روزمره