آوردن تابع آلفا به کودکان در طوفان خشونت خانوادگی
توسط هالی گوردون
"فقط یادم آمد که قرار نیست این را به شما بگویم." توری نه ساله صحبت های خود را قطع کرد و توصیف خود را برای مربی خود کلارا در مورد حادثه خشونت آمیز شب گذشته که پلیس به خانه او فراخوانده شد متوقف کرد. توری در انجمن غیرانتفاعی دوستان کودکان (FOC) ثبت نام کرده است، (
https://friendssfbayarea.org/) جایی که من داوطلب مشاوره هستم، که با کودکان در معرض خطر در یک محله محروم در سانفرانسیسکو کار می کند.
کیمبرلی لیری روانکاو به ما دستور می دهد تا با جوامعی که می خواهیم به آنها بپیوندیم ارتباط برقرار کنیم. منتظر نباشید که از شما بپرسند، "ما تصور می کنیم باید به سیستمی دعوت شویم تا مشورت کنیم... اما اینکه بخشی از یک جنبش معنادار در یک جامعه باشیم - رفتن به جلسات محلی، وقت گذاشتن و صحبت کردن با مردم - این راهی برای ایجاد اعتماد.» (شوبرت، 2021). این از سفر من صحبت می کند.
FOC مربیان تمام وقت با حقوق را استخدام می کند تا 4 ساعت در هفته را با هر کودک، از مهدکودک تا کلاس دوازدهم، بگذرانند و ظرفیت های اجتماعی-عاطفی ایجاد کنند، به عنوان مثال، خودتنظیمی، پشتکار، یافتن جرقه و تعلق شما. 12٪ از جوانان FOC از دبیرستان فارغ التحصیل می شوند، 83٪ از سیستم قضایی نوجوانان اجتناب می کنند و 93٪ از فرزندپروری زودهنگام اجتناب می کنند، علیرغم اینکه 98٪ از والدین نوجوان متولد شده اند. FOC در سراسر کشور است و از طریق بشردوستی تامین می شود. مک کنزی اسکات که تحت تأثیر اثربخشی این برنامه قرار گرفته بود، 80 میلیون دلار به FOC در سراسر کشور اهدا کرد. 44 میلیون دلار در سپتامبر 2.4 به FOC San Francisco اختصاص یافت.
از زمان افتتاح آن در 5 سال پیش، من به عنوان یک مشاور روانکاو برای یک کنفرانس موردی ماهانه دو بار در FOC داوطلب شده ام و با مربیانی که به من مراجعه می کنند مشورت می کنم (گوردون، 2020). کارگردان یکی از دوستان من است و من با مدیر برنامه ملاقات کردم تا با این برنامه مکانی برای مشاوره روانکاوانه ایجاد کنم که هیچ مدلی برای مشاوره نداشت. FOC دقیقاً موقعیتی بود که من به دنبال آن بودم: توصیه به کارگران مبتنی بر جامعه که به کودکان خدمات میدهند، مفاهیم روانکاوانه مهار، عملکرد آلفا، و بازتاب را از دفتر و به خیابانها بیاورند. من به نوبه خود در مورد دنیای کودکان و مربیان می آموزم.
مربیان تقریباً به طور کامل افراد رنگین پوست هستند، برخی از جوامعی که به آنها خدمات ارائه می شود، می آیند، که به آنها بینش خاصی نسبت به رابط محله-مدرسه-جامعه می دهد. کلارا یانگ که کارهایش در اینجا نمایش داده می شود، چهار سال پیش پس از کار در محیط های مدرسه به FOC پیوست. کلارا میگوید: «من میخواستم مکانی امن برای جوانان باشم تا آنها را کشف و کشف کنند، همانطور که در مدرسه پناهگاهی مشابه پیدا کردم.»
همه خانواده های ثبت نام شده در FOC زیر خط فقر زندگی می کنند. 50 درصد سیاه پوست، 40 درصد لاتین تبار و 10 درصد جزایر آسیا و اقیانوسیه هستند. موقعیتهای خانوادگی با کودکانی که اغلب بدون پدر و گاهی مادر زندگی میکنند در جریان است. بسیاری از مصائب همراه با فقر این جامعه را نشان می دهد: خشونت اجتماعی، اعتیاد، بیکاری و حبس.
کار می تواند بسیار دردناک باشد. من دکتر فاریس پیج، متخصص رشد کودکان سیاهپوست بازنشسته را که حرفه خود را وقف کمک به کودکان فقیر کرده است، و دکترای ربکا شوارتز، روانکاو کودکان سفیدپوست را به خدمت گرفتم تا مشاوران دیگری با رشد گروه مربی باشند. ما مشاوران پس از ملاقات با مربیان با هم ملاقات می کنیم و آن جلسه بسیار ارزشمند بوده است. صحبت با مشاوران دیگر به من کمک می کند تا آنچه را که می تواند یک هجوم طاقت فرسا از رنج باشد، که می تواند مانع از توانایی من در فکر کردن واضح در مورد کودکی شود که می ترسد به مدرسه برود زیرا عمویش در چهارراهی کشته شده است. آن پیاده روی تحمل احساس درماندگی برای تغییر سیستمهای مدرسه ناعادلانه، خشونتهای اجتماعی و مشکلات خانوادگی دشوار است. وقتی ما مشاوران این احساسات را به اشتراک میگذاریم، متوجه میشوم که توانایی من برای همذات پنداری و فکر کردن در مورد کودکان و مربیان تا حدودی احیا میشود. برخی از تجربیات نژادی که مربیان و کودکان دارند، تجربه زیسته من نیستند، و داشتن یک مشاور سیاهپوست به مربیان کمک میکند تا آزادانهتر از واکنشهای خود صحبت کنند، مثلاً در قتل جورج فلوید.
هنگامی که با پریشانی کودکان مواجه می شوند، مربیان اغلب به آنها اطمینان می دهند. برخی دشواری مواجهه با دردی را که فرزندانشان تحمل می کنند، توصیف کرده اند. دریافتهام که شناخت من از احساسات مربیان، از مربیان حمایت میکند تا به زندگی درونی کودکان بپردازند. من به مربیان می گویم که همه رفتارهای آشفته تلاشی برای رسیدگی به یک موقعیت داخلی است که نیاز به مهار و بازنمایی دارد. در موقعیتهای خشونت خانگی، فشارهای بیرونی برای حفظ اسرار، و فشارهای درونی، چون کودکان احساس غرق شدن میکنند، رشد عملکرد آلفا، ظرفیت شناخت و بازنمایی تجربهشان را مختل میکند. من با کلارا در مورد این سوال صحبت کردم که چگونه می توان توری را قادر ساخت تا وضعیت درونی خود را با خیال راحت بیان کند. کلارا نگران بود که صحبت کردن با توری در مورد خشونت باعث ناراحتی او شود و ما در مورد راه هایی برای کاهش و جابجایی رویدادهای آسیب زا بحث کردیم تا آنها را به نمایش بگذاریم.
دکتر چاندرا گوش، استاد دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو و متخصص در ترومای کودک، کتابی را با FOC به اشتراک گذاشت که او نوشته بود، یک بار من خیلی، خیلی ترسیده بودم، (در دسترس به عنوان دانلود رایگان: https://piploproductions.com/stories/once /#tve-jump-17af26b9a37، همچنین در آمازون) در مورد چگونگی مقابله شخصیت های مختلف حیوانات با استرس آسیب زا. در حالی که کلارا با صدای بلند کتاب را می خواند، از توری پرسید که چگونه با ترسیدن کنار می آید؟ توری به کلارا گفت که دوست دارد سگش را در آغوش بگیرد، اما به یاد آوردن سگ او را ناراحت کرد زیرا او حیوانات خانگی را که بدون هشدار یا فرصتی برای خداحافظی به یاد آورد، به یاد آورد. توری گفت: "من دیگر نمی خواهم این کتاب را بخوانم." او دستش را به سمت یک کتاب رنگ آمیزی برد و کلارا گفت: «اشکال ندارد اگر بخواهید در حین خواندن من رنگ آمیزی کنید، آیا این برای شما کارساز است؟ فکر میکنم خوب است اگر به خواندن ادامه دهیم، اما اگر بخواهید میتوانیم آن را متوقف کنیم.» توری گفت که مشکلی نیست. توری به قدر کافی به کلارا اعتماد داشت که ناراحتی خود را با او در میان بگذارد و از کتاب فعالیت های آرام بخش در حین خواندن کلارا در مورد حیوانات ترسیده استفاده کند.
کلارا در مورد هر حیوانی خواند و حیوانات را به توری پیوند داد و گفت: "فیل باعث می شود در مورد شما فکر کنم: او دوست ندارد در مورد آن صحبت کند." کلارا میخواند: «پورکوپین به فیل گفت: «اگرچه دوست نداری دربارهاش حرف بزنی، نمیدانم به آن فکر میکنی یا نه». فیل گفت "اوم هوم" و وقتی پورکوپین پرسید "اغلب؟" فیل پاسخ داد، "تقریبا همیشه." کلارا از توری پرسید: "آیا چنین احساسی داری؟" و توری پاسخ داد: "بله".
توری با یک میرکت خجالتی به صفحه ای ورق زد و گفت: "این همان کسی است که من با او ارتباط دارم" و کلارا خواند: "تظاهر می کنم اینجا نیستم اما خیلی زود تظاهر نمی کنم. واقعاً احساس میکنم اینجا نیستم و نمیدانم کجا هستم.» کلارا از توری پرسید که وقتی تظاهر میکند کجا میرود، و او گفت: "این تاریکی است، تاریکی." کلارا از او پرسید که آیا این باعث می شود احساس امنیت بیشتری کند و او پاسخ داد بله.
توری از هم جدا میشود تا بخشهایی از تجربه ارائهنشده، عناصر بتا را مدیریت کند که او را غرق در وحشت میکند. ذهنیت کلارا در مورد حالات توری، توری را از چرخش این بمباران نجات میدهد، از او حمایت میکند تا مقداری ترس را تحمل کند و به او کمک میکند تا تجربهاش را بازنمایی و تأمل کند.
کلارا و توری هر دو عاشق موسیقی هستند و در ماشین با هم آواز می خوانند. آهنگ مورد علاقه توری "Silent Scream" است. در اینجا چند خط ویرایش شده وجود دارد: "نمیبینی چگونه برای کمک گریه میکنم... اگر فوراً مرا نجات ندهی... این چیزی است که واقعاً باید بفهمی... فریاد بیصدا من."
توری اعتماد دارد که کلارا می تواند فریاد خاموش خود را بشنود و به چیزی معنادار تبدیل کند، که ذهن و درک کلارا به توری کمک می کند ظرفیت خود را برای مهار و عملکرد آلفا ایجاد کند. این به توری اجازه میدهد تا به آهنگها و حیوانات خیالی اجازه دهد احساسات او را بیان کنند و خود پنهان و جداشدهاش را به انسانیت کاملترش بیاورند.
منابع:
گوردون، اچ. (2020) ساختن پل از رنج: استفاده از روابط هماهنگ برای ترویج مقررات تأثیرگذار با مربیان کودک در معرض خطر. مجله روان درمانی نوزاد، کودک و نوجوان 19:393-402
شوبرت، جی، "کیمبرلی لیری در مورد روانکاوی و برابری اجتماعی: مصاحبه". روانکاو آمریکایی، جلد 55، شماره 2، بهار/تابستان 2021
هالی گوردون، DMH در دانشکده SFCP است و یک روانکاو آموزش و نظارت است. او یک مطب در سانفرانسیسکو دارد که در آن بزرگسالان، نوجوانان و زوج ها را درمان می کند. او همچنین به عنوان مشاور در Friends of the Children SF Bay Area، یک سازمان غیرانتفاعی که به کودکان در معرض خطر در Bayview-Hunter's Point خدمت می کند، داوطلب می شود.
بازگشت به وبلاگ ذهن کودکان در خط آتش