سال فیلم کوتاه

کلیک کنید اینجا کلیک نمایید برای بررسی فیلم ما 



کمیته IPA در فرهنگ می خواهد سال 2021 را به یک سال تبدیل کند سال شورت. ما هر ماه پیوند یک فیلم کوتاه را همراه با توضیحات کوتاه و نظرات شخصی برای قدردانی برای شما ارسال می کنیم. این شورت توسط اعضای کمیته فرهنگ IPA انتخاب و به شما ارائه خواهد شد. چند دقیقه از روز خود را به تماشای این فیلم‌های کوتاه اختصاص دهید و تحت تأثیر قرار بگیرید، متحیر شوید، مسحور شوید، مجذوب شوید، متحیر شوید یا الهام بگیرید. هیچ کار مورد نیاز نیست، هیچ معنای خاصی ضمیمه شده است. این فقط یک لحظه خصوصی کشف برای شما خواهد بود.
 
کوردلیا اشمیت-هلرائو
رئیس کمیته فرهنگی IPA 

 

دسامبر: بیل ویولا، استخر بازتاب، 1979

بیل ویولا هنرمند ویدئویی که آثارش به موضوعاتی مانند زندگی، مرگ و جنبه‌های آگاهی می‌پردازد، می‌گوید: «دوربین‌ها نگهبانان روح هستند». دیدن حوض انعکاسی فکر کردن به روزی است که آمد و نزدیک آب ایستاد، جایی که من او را دیدم، در انعکاسش دوبرابر شد، فقط مدتی آنجا ایستاد، و سپس - آیا پرید یا نه؟ نمی توانم تصمیم بگیرم زیرا تمام حرکات یخ زد و آب در این اواخر تابستان که ناپدید شد ایستاد... اما من هنوز او را آنجا می بینم، همیشه خواهم داشت، حتی می خواستم ببینم او دوباره به سمت من می رود، با او، از طرف دیگر. کنار حوض - یا این فقط آخرین انعکاس او روی آب تاریک بود، مثل نوری که در طول شب می تابد - اما بعد، دوباره او را دیدم، مگر نه، که از استخر خارج شد و ناپدید شد و از آب دور شد، در حالی که در آنجا ماندن همیشه بازتابی است که باید به خاطر بسپارید. انتخاب و نظر کوردلیا اشمیت هلراو، بوستون

سپتامبر:  آتش سوزی (پوزار) توسط دیوید لینچ، 2020

طرح های دیوید لینچ برای فیلم کوتاه «آتش (پوزار)» توسط نوریکو میاکاوا انیمیشن شده و توسط آهنگساز لهستانی-آمریکایی مارک زبروفسکی به موسیقی گذاشته شده است. آنچه می‌بینیم شبیه زمین است، با مزارع، خانه‌ها و بدن‌هایش، اما مکان‌های آن تنها با نشانه‌های فرهنگی خاص، مانند صحنه‌های تئاتر، نقاشی‌های کودکان از درختان و خانه‌ها، ساختمان‌های اروپایی-آمریکایی، محلی‌سازی می‌شوند. یک پیکره انسان نما با یک ماو گروتسک کبریتی را روشن می کند که سوراخی را می سوزاند که موجودی کرم مانند از آن می چرخد. در این فیلم خواص اشیا و اجسام سیال است. سطوح فقط پس از نفوذ به غشا تبدیل می شوند، بافت فقط پس از فاصله گرفتن دوربین/نگاه به پوست تبدیل می شود. به نظر می رسد که «آتش (پوزار)» دقیقاً همان چیزی است که اکثر مفسران آن فکر می کنند: فاجعه بار، آخرالزمانی، هولناک، غم انگیز. به نظر می رسد زمان انتشار مجدد آن در سال 2020 این ادعا را تأیید می کند، اکنون که آتش سوزی های واقعاً بزرگ (استرالیا، کالیفرنیا، قطب شمال) شروع شده است، و آخرین بیابان جهان توسط طمع دندان افسرده شرور لینچی در حال سوختن است. سرمایه داری اقتدارگرای مرحله آخر) و کودکان پس از زندگی های کوتاه کابوس وار پر از خشونت، استثمار و محرومیت در همه جا می میرند. با این حال، شاید همه چیز از دست نرود. در این فیلم، دست‌های سیاه‌رنگی به سمت بالا می‌آیند تا چشم‌های سر کودک گریان را بپوشانند. بازوها صاف هستند، مانند بقیه فیلم ها دانه دار نیستند و از نظر سبک به وضوح فرم مشخصه بسیاری از انیمیشن های معاصر اشاره دارند. این عمل مراقبتی هدیه‌ای از یک سبک هنری خاص است، نوعی مداخله خلاقانه که در طول تاریخ کوتاه خود از بازسازی مجدد، رستاخیز از مردگان، جمع‌آوری مجدد اجساد خرد شده یا تکه تکه شده دفاع کرده است. اگر تخیل خلاق هیچ چیز را تضمین نمی کند، به ویژه در آن دوران تاریک که مسئولیت آن را نیز بر عهده دارد، همه چیز را نیز نوید می دهد. اطلاعات بیشتر در اینجا انتخاب و نظر آرانی فرادنبورگ جوی، سانتا باربارا، ایالات متحده آمریکا  

ژوئن: خوش خیم توسط پینجا پارتانن، یاسمینی اوتلین، الی وئورینن (2009)

این فیلم کوتاه پویانمایی فنلاندی با سادگی آشکار و در عین حال شوخ‌آمیز خود، سال‌ها قبل از قرنطینه کووید-19، زندگی مردی در تنهایی و انزوا را به تصویر می‌کشد: خیره شدن از پنجره، کشیدن سیگار، مگس زدن، خواندن بتمن، به خواب رفتن چه چیزی ممکن است در داخل اتفاق بیفتد؟ بیرون کمی برآمدگی رشد می کند، عجیب و غریب و در عین حال با چهره، لبخند و چشمانی که به او نگاه می کنند. او ابتدا نگران، سپس متحیر، به زودی یاد می گیرد که همراه جدیدش را دوست داشته باشد. او برای او می خواند، از آن دو سلفی می گیرد، آنها را به عنوان یک دوتایی شیرینی زنجفیلی بامزه می پزد، با او زیلوفون می نوازد، و اولین تولد دوست جدیدش را جشن می گیرد. او تغییر یافته است، او دیگر تنها نیست، زندگی سرگرم کننده است، تا زمانی که... بسته بندی شده تنها در هشت دقیقه تقریباً بی صدا، لذت بخش و به همان اندازه نگران کننده، Benigni یک شاهکار کوچک است. انتخاب و نظر آندریا سابادینی، لندن  

مارس: تریلر (2010) توسط نیکولا کنستانتینو

این ویدیوی هیپنوتیزم کننده و گیرا توسط هنرمند مشهور آرژانتینی، نیکولا کنستانتینو، عضو جنبش/گروه «هنر معاصر»، با اینستالیشن به همین نام تکمیل می شود. تریلر. یکسانی - تکراری، دیگری - خود، "دوگانه" / "دوپلگانگر" فیگور و "لیتموتیف" فیلم هستند که رویاها، آرزوها و خیالات چیزی زنانه را آشکار می کنند. تریلر برخاسته از روند بارداری هنرمند، در سن 45 سالگی، توسط یک اهدا کننده ناشناس. ترس از مادری و ناشناخته ها در اثر هنری او به تفصیل شرح داده شده است: با خلق دوگانه او، در مقابل غریبگی، خود به یک اثر هنری، «پادزهری در برابر تنهایی» یا «دو بدن تنها با یک روح» تبدیل می شود (می گوید) نیکولا). منابع ادبی و سینمایی تریلر ایده فروید در مورد "غیرعادی" و همچنین مفهوم هویت را تجسم می بخشد. نیکولا پسر تازه متولد شده‌اش را در فیلم می‌برد و متوجه می‌شود، نه تنها دیگر نیازی به دوتایی ندارد، بلکه او را حتی ترسناک می‌بیند. این فیلم که گرفتار شیفتگی و وحشت شده است، ممکن است ما را به تفکر و احساس ترغیب کند ... کمی فراتر از آنچه شناخته شده است. انتخاب شده توسط گابریلا گلدشتاین، بوئنوس آیرس، مارس 2020. اسپانیایی | فارسیآلمانی

نوامبر: روح در چشم اثر زوزیما بلبل، 1973

«روح در چشم» یک فیلم کوتاه کلاسیک محصول 1973 به کارگردانی و بازیگری زوزیما بلبل، طرفدار فرهنگ آفریقایی- برزیلی است. این فیلم کوتاه با همراهی موزیکال «Kulu se mama» اثر جولیان لوئیس، داستان سیاه‌پوستان برزیل را از ربوده شدن آنها از آفریقا به منظور برده‌داری تا زمان کنونی، زمانی که ظاهراً آزاد هستند و از حقوق مدنی برخوردار هستند، روایت می‌کند. فیلم سیاه و سفید به این رنگ‌ها دیالکتیک عمیقی نسبت می‌دهد که در آن بدن، اقامتگاه واقعی روح و سیاه در ذات خود، به نفع لباس سفید زنجیرکننده‌ای که روح را رها می‌کند، دچار سرزنش، سرکوب و انکار می‌شود. بدن ما، دستبند و زندانی. نژادپرستی در برزیل همچنان به طور گسترده انکار و انکار می شود. علیرغم این مخالفت - به موازات بازگشت سرکوب‌شدگان - در منازعات و جنبش‌های عمومی، این مشکل اخیراً در نهادهای روانکاوی ما نیز مطرح و مطرح شده است. انتخاب و نظر دانیل دلویا

اوت:  اوه ویلی (2012) توسط اما دی سواف و مارک جیمز رولز

ویلی که عشق خود را به مرگ از دست داده است، به دنیایی می افتد که قبلاً دیده نشده بود. این چیزی است که فیلم کوتاه برنده جایزه به ما نشان می دهد که به طور منطقی نوشته و کارگردانی شده توسط اما دی سواف و مارک جیمز رولز (بلژیک، فرانسه و هلند، 2012)، با طراحی صدای استادانه توسط برام مایندرسما. زندگی ویلی که از راحتی و روال معمول خود، برهنه و تنها محروم است، چرخش عجیبی به خود می گیرد. در مسیر او با چه هیولاها و معجزاتی روبرو می شویم؟ با چه خطرات، تهدیدها و غافلگیری هایی باید مقابله کرد؟ چه کسی ممکن است فراتر از گوشه بعدی منتظر بماند؟ در یک دنیای پشمالو با پوست برهنه، ویلی در جستجوی بی‌صدا برای آسایش، در میان جهانی شگفت‌انگیز شناور است. نایف، آسیب پذیر اما شجاعانه مصمم، ویلی توجه ما را به خود جلب می کند. سفر عجیب او به شدت متحرک است. در زمان‌های پرتلاطم از دست دادن‌های سخت، این کوتاه شگفت‌انگیز را با شما به اشتراک می‌گذاریم که در صحنه‌هایی از فیلمنامه‌ای به‌طور غیرمنتظره ظریف و در عین حال قدرتمند به تصویر کشیده شده است که امیدواریم شما را شگفت‌زده کند و مانند ما در آغوش بگیرد. اوه، ویلی! انتخاب و اظهار نظر توسط Cláudia Antonelli، Campinas، برزیل.

ممکن است: مادام توتلی-پاتلی، توسط کریس لاویس و ماسیک شزربوسکی (2007).

فیلمسازان ساکن مونترال، کریس لاویس و ماچیک شوربوفسکی، کارگردانان برنده جوایز، انیماتورها، مجسمه سازان، هنرمندان کلاژ، فیلمنامه نویسان و کارگردانان هنری، ما را به سفری مرموز، گیج کننده و گاهی هیجان انگیز می برند. مادام توتلی-پوتلی - که نامش از عنوان کتابی در سال 1920 توسط نویسنده لهستانی استانیسلاو ایگناسی ویتکیویچ وام گرفته شده است - با موسیقی متنی استادانه از دیوید برایانت و ژان فردریک مسیه، نامزد بهترین فیلم کوتاه انیمیشن در اسکار 2008 شد. مادام توتلی-پوتلی سوار قطار شبانه ای می شود که دمی از اشیاء شخصی دارد: گذشته و حال، واقعی و غیر واقعی، آشنا و عجیب. پروانه ها از درون و بیرون او را تعقیب می کنند. رویا، کابوس یا... زندگی؟ آیا او می رود؟ آیا او حرکت می کند؟ آیا او در سفر است؟ مادام توتلی پوتلی در کنار شخصیت‌هایی که لباس‌هایی بر اساس اثر نمادین نقاش آلمانی جورج گروس به تن دارند، شخصیتی متفکر است که به نظر می‌رسد احساسات و عواطف در پوست و چشم‌های رسا او جاری است. در این نسخه کوتاه ماه می ICC، شما را به آن دعوت می‌کنیم که در شب مادام توتلی-پوتلی سوار قطار شوید. انتخاب و نظر کلودیا آنتونلی، کامپیناس، برزیل. قابل دسترسی در: اسپانیایی, فرانسوی و آلمانی

فوریه: فلیکس در تبعید (توسط ویلیام کنتریج، 1994)

کشف هنرمند آفریقای جنوبی ویلیام کنتریج و فیلم‌های انیمیشن معروف او که با نقاشی‌های متوالی زغال چوب تولید شده‌اند، برای من تجربه‌ای جادویی و دگرگون‌کننده با هنر و فیلم بود. کنتریج توضیح داد که استفاده از زغال چوب به او اجازه می دهد تا تصویری را پاک کرده و نقاشی کند و در عین حال ردپایی از پیش سازهای آن را حفظ کند، بنابراین فرآیندی ذهنی مانند آنچه فروید در یادداشتی بر «صفحه نوشتاری عارفانه» (1925) توصیف کرد، آشکار می کند. هنر کنتریج، ملایم و کابوس‌آمیز، به آن‌چه می‌خواهیم نادیده بگیریم، مربوط می‌شود: میل ما به عشق و ترس از دست دادن، جایی که سیاست‌های وحشیانه، بی‌عدالتی اجتماعی، و رنج‌های انسانی ذهن ما را فرا می‌گیرد، در رویاهایمان نفوذ می‌کند، و قلب‌هایمان را سوراخ می‌کند. با نگاه کردن به چشمان زنی که به او نگاه می کند، فلیکس، انسانی که تا بطن خود برهنه است، با سیل تصاویر نگران کننده دست و پنجه نرم می کند. او نمی تواند یا نمی خواهد آنها را پاک کند و اگر برای یک لحظه از بین رفتند، در لحظه دیگر، به آرامی یا با یک تکان ناگهانی دوباره ظاهر می شوند. تبعید او ذهن اوست. کنتریج یک بار در مورد تجزیه گذشته صحبت کرد، و به نظرم رسید که مکمل آن یادآوری است، که چیزهایی را که به ما می رسد را به صورت تکه تکه کنار هم قرار می دهد. آهنگ حال ما که بین آرزوی فراموش کردن و نیاز به بازیابی در نوسان است، غم انگیز است و یک تصویر را بالا می برد تا آن را با تصویر بعدی غرق کند. آنچه در یک صفحه نگه داشته می شود دور می شود و آنچه در شب ظاهر می شود در روز ناپدید می شود. انتخاب شده توسط Cordelia Schmidt-Hellerau، بوستون، فوریه 2020.

اکتبر: صورت عروسکی توسط اندی هوانگ، 2007

فیلم کوتاه برنده جایزه اندی هوانگ ترکیبی ماهرانه از موسیقی، انیمیشن دیجیتال، گرافیک کامپیوتری و فرم‌های رباتیک است، نه بدون کنایه از فیلم و ادبیات: چشمان شکسته عروسک آینه‌ای از «Chien Andalou» بونوئل است و زائده‌های فلزی لرزان آن مانند چشمان کافکا در تقلا هستند. پنجه حشرات این چهره عروسکی که بر روی بدنه فلزی متحرکی کاشته شده، از سایه ها بیدار می شود و عاجزانه تلاش می کند تا زنده شود و دنیای گیج کننده ای را روی پرده درک کند، شیفتگی، رویا و کابوس دیرینه تلاش انسان برای تبدیل بیجان ها به جاندار را دوباره زنده می کند. چهره احیا شده روی بدنه رشته‌ای فلزی خود که به دام فناوری خود افتاده است، در نهایت با نابودی جهان روی صفحه از هم می‌پاشد. پیام هوانگ باعث ایجاد سوالات نگران کننده در مورد قدرت تصاویر بصری در دنیای معاصر ما و خطر ساخت هویت های ساختگی و تقلیدی، مدل های تلویزیونی عروسکی می شود که فقط احساسات و عواطف جعلی هستند. آیا فن‌آوری ارتباطی پیشرفته‌تر ما دنیایی را ایجاد می‌کند که به جای شکوه و جلال که منادی آن است، به سمت ویرانی می‌رود؟ انتخاب و نظر پائولا گولینلی، بولونیا

ژوئیه: در کنار دریا اثر چارلی چاپلین (1915)

چارلی می گوید: دیشب خواب دیدم. من کنار دریا بودم، هوا آفتابی و گرم بود، و با آرامش در حال قدم زدن در کنار موز بودم... سپس برادرم را دیدم. او به دلیل مستی با همسرش دعوا کرد که من دخالت کردم و با هم درگیر شدیم. کلاهمو گرفت و من خوشم نیومد، یه کم دعوا کردیم، فقط برادرانه... به هر حال زنش رفته بود، اما برگشت، از من خوشش میاد. به من لبخند زد، انگار از دیدن اینکه شوهرش کمی کتک خورده لذت می برد. هیچ چیز جدی. بعد آرایش کردیم و رفتیم بستنی. اما او نمی خواست پول بدهد و ما با هم درگیر شدیم. آن طرف بار، این مرد بزرگ وجود داشت - او مرا کمی به یاد پدرم انداخت، همان شکم، همان لباس پر زرق و برق. به نوعی او درگیر شد، اما من از آن جا دور شدم، و معشوق این پسر آنجا بود، تنها و نگران. کنارش نشستم تا آرومش کنم. اوقات خوشی داشتیم. اما ناگهان رفیقش برگشت و مرا تهدید کرد، چون با همسرش خوب می خندیدم. فرار کردم و برگشتم پیش خواهر شوهرم تا همه چیز را توضیح دهم. با این حال، همه آنها به دنبال من آمدند. آنها روی نیمکتی که من نشسته بودم پریدند... من برای جانم ترسیدم - و از تخت پایین افتادم. با ضربان قلبم از خواب بیدار شدم. انتخاب و نظر کوردلیا اشمیت هلراو، بوستون  

آوریل: فیشی (1980) توسط Josko Marusic

در دوره یوگسلاوی سابق (1945-1991)، گروهی از هنرمندان مشهور جهان به نام مدرسه انیمیشن زاگرب (1956-1983) وجود داشت. یکی از شاهکارهای آنها FISHEYE (1980) اثر Josko Marusic است. این کوتاه پر تعلیق، که 40 سال پیش ساخته شده است، ممکن است امروز تقریباً پیشگیرانه به نظر برسد، زیرا ما در حال مبارزه با همه گیری ویروس کرونا هستیم. با برانگیختن شوک و وحشت، ما را با قدرت طبیعت روبرو می کند. مانند این ماهیگیران استعاری، ما از سیاره خود و منابع آن بدون مراقبت یا محدودیت استفاده و سوء استفاده می کنیم. با این حال، وقتی طبیعت به عقب حمله می کند، ما احساس درماندگی می کنیم. سیاهی شب درون با احساس ترس حتی در خانه، در بیهودگی تلاش دیرهنگام برای فرار، و سرانجام در خیابان های خالی و در منظر اجساد مثله شده به منصه ظهور می رسد. ظهور ناگهانی یک دشمن لال با تهاجم غیرقابل اجتناب خود، که در نگاه خشن ماهی ها بیان می شود، در کنار مناظر تصویری یک روستای کوچک مدیترانه ای در کنار دریا قرار می گیرد. در پایان فیلم، وقتی روز می‌گذرد، از دور به شبح روستایی که اکنون عمدتاً خالی و بی‌جان است نگاه می‌کنیم. ماروسیک (که در کارتون‌هایش در مورد واقعیت زندگی در کرواسی امروزی نیز ماهرانه و زیرکانه نظر می‌دهد) با سبک منحصر به فرد خود در طراحی، همراه با نویسنده گوران بابیچ و آهنگساز تومیکا سیموویچ (که موسیقی متن دراماتیک او ما را به یاد فیلم‌های هیچکاک می‌اندازد) یک اثر هنری جاودانه را خلق کرد که آینده ای را که در درخشش چشم ماهی منعکس شده است را به ما نشان می دهد. انتخاب و نظر استانیسلاو ماتاچیچ، زاگرب، کرواسی.

ژانویه: داستان قصه ها اثر یوری نورشتاین (1979)

یک فیلم کوتاه پویانمایی روسی که تخیل و قلب شما را تسخیر می کند. مطمئناً تصویر و صدای آن فراتر از مرزهای ملی طنین انداز می شود و به ما یادآوری می کند که چرا و چگونه هنر از مرزهای مصنوعی فراتر می رود. این فیلم برنده جوایز شد و بسیاری آن را بهترین انیمیشن تاریخ می دانند! من شما را تشویق می کنم قبل از خواندن در مورد Tale of Tales تماشا کنید. انجام دادم و هنوز هم قبل از زمستانش شناور هستم، موسیقی، رقص، سیب های نیمه خورده، جنگ، جوانی، از دست دادن، پدر و مادر، زنان، غنچه، پیری، شیرخوار، چشمان، خداحافظی - نور/آتش/نامه... و همه آن حیوانات معمولی: گربه، ماهی، گاو نر طناب‌زن، کلاغ‌ها، گرگ سرگردان که داستان زندگی را در دگرگونی‌های جادویی‌شان برای ما تعریف می‌کنند که بیش از دال‌های شوروی است... آنها شرایط انسانی هستند. انتخاب شده توسط باربارا استیمل، نیویورک، ژانویه 2020.