در یادبود خورخه کانستری

یکی از مکاتب تلون تا آنجا پیش می رود که زمان را نفی می کند. این دلیل می‌کند که حال نامشخص است، آینده واقعیتی ندارد جز به عنوان امیدی که گذشته، واقعیتی جز خاطره فعلی ندارد.»
خورخه لوئیس بورخس*

یکی از مکاتب تلون تا آنجا پیش می رود که زمان را نفی می کند. این دلیل می کند که حال نامشخص است، که آینده واقعیتی جز به عنوان یک امید فعلی ندارد، که گذشته هیچ واقعیتی جز به عنوان یک خاطره حال ندارد." خورخه لوئیس بورخس

دلایل زیادی وجود دارد که چرا ما تصمیم گرفتیم این متن را با هم «به یادگاری» خورخه کانستری بنویسیم. اولین مورد حمایت از یکدیگر در رویارویی با این وظیفه بسیار غم انگیز است: دوست مشترک ما اخیراً از هم جدا شده است و فاصله زمانی که به ما اجازه می دهد بپذیریم که خورخه دیگر با ما نیست هنوز مشخص نشده است. دلیل دیگر این است که از آنجایی که ما هر دو در رهبری دو نهاد مهم هستیم - IPA و EPF - و مایلیم بخشی از کمک‌های بزرگی که او در زندگی نهادی هر دو انجام داده است را منتقل کنیم. دلیل سوم این است که بین خودمان فکر می‌کردیم که می‌توانیم هم جنبه آرژانتینی شخصیت خورخه را نمایندگی کنیم و هم به بخش اروپایی ادای احترام کنیم.

ما یک کار دردناک اما ضروری را انجام می دهیم، زیرا می دانیم که کوتاه خواهیم آمد. شخصیت و هوش بالای او، حساسیت، توانایی سیاسی، دانش عمیق و سهم او در روانکاوی، و همچنین دانش او از فلسفه، علم، موسیقی، ادبیات و هنرهای پلاستیکی به قدری گسترده بود که نمی توان به طور کامل به آنها پرداخت و توصیف کرد. 

کسانی که این امتیاز را داشتند که او را دوست بدانند (و این قطعاً شامل بیمارانش هم می‌شد) همچنین از ظرفیت او برای گوش دادن، نزدیک ماندن و در دسترس ماندن، حس شوخ طبعی تیز و سرگرم‌کننده، انرژی خستگی‌ناپذیر و ظرفیت کاری او می‌دانند. . و چگونه می‌توانیم پیپ، لبخند و نوع نگاه او را فراموش کنیم؟

مرگ او ضایعه وحشتناکی بوده است و بهبودی به زمان زیادی نیاز دارد، اما ما همچنین می دانیم که او در همه ما زندگی می کند، کسانی که شانس نزدیک شدن به او را داشته اند و همچنان از او الهام می گیرند. اشتیاق به روانکاوی و ایده های او در مورد جهانی عادلانه تر، با نابرابری و خشونت کمتر و مراقبت بیشتر از سیاره زمین. 

برای نگاهی دقیق تر به این مرد و کارش، نقطه شروع خوبی برای این ادای احترام، مقاله اصلی او برای پنجاه و دومین کنگره IPA است که در آن با اشاره به خاطراتش از ملاقات با خورخه لوئیس بورخس در سنین بسیار پایین شروع می کند. پدرش او را به کنفرانس های نویسنده در بوئنوس آیرس می برد، زیرا «گوش دادن به سخنان شاعران تجربه ای ضروری برای روح نوجوان بود». [1]

خورخه می‌گوید که او معتقد است که معنای سخنرانی‌هایی را که در آن سن گوش می‌داد نمی‌فهمید، و تنها بعداً فهمید که توانست «جادوی کلمات» بورخس را که نویسنده‌ای بود، درک کند. در بزرگسالی عاشق خواندن و بازخوانی بود. سالها بعد، در سال 1984 بورخس پذیرفت که با خورخه (که در آن زمان در رم زندگی می کرد) مصاحبه کند و آنها در مورد پدرش - دوست قدیمی نویسنده مشهور - و خاطرات کودکی خود صحبت کردند. کانستری با ما در میان می‌گذارد که بورخس این دوران را مهم‌ترین دوران زندگی می‌دانست، زمانی که رنگ‌ها، شکل‌ها و … کیهان کشف می شود

ریشه های آرژانتینی

این بخش از تاریخ خود را خورخه نوشت زیرا بخشی از زندگی او در بوئنوس آیرس بود، جایی که او دوران کودکی خود را سپری کرد و به مدرسه و دانشگاه رفت. او با درجه یک درجه ممتاز در رشته پزشکی از دانشگاه ملی بوئنوس آیرس فارغ التحصیل شد و از فارغ التحصیل شدن از این دانشگاه دولتی سطح بالا و رایگان در آرژانتین بسیار مفتخر بود.

او از سال 1966 تا 1972 در یک مرکز معتبر در بیمارستان عمومی خدمات روانپزشکی دل پولیکلینیکو در لانوس، استان بوئنوس آیرس، تحت رهبری مائوریسیو گلدنبرگ، روانپزشک مشهوری که تحت تأثیر رویکرد روان پویشی قرار داشت و از نظر روان پویایی به چنین رویکردهای مشهور نزدیک بود، کار کرد. به عنوان انریکه پیچون ریویر، هاینریش راکر و لئون گرینبرگ.

کسانی که فرصت داشتن این تجربه را داشتند می‌دانند که گلدنبرگ آنها را به روشی متفاوت به عنوان روانپزشک آموزش داده است. او در سازماندهی یک مرکز بهداشت روان در داخل یک بیمارستان عمومی پیشگام بود. این مفهوم که بخش بستری سلامت روان در یک بیمارستان عمومی باز می شود، نه تنها برای آرژانتین بلکه برای کل آمریکای لاتین مفهومی کاملاً نوآورانه بود. این چیز جدیدی بود، زیرا تا آن زمان تنها منبع موجود برای بیماران روانپزشکی که نیاز به بستری شدن داشتند، قرار دادن آنها در آسایشگاه های بزرگ بود که در آن از تکنیک های قدیمی و وحشتناک غیرانسانی استفاده می شد. آنها همچنین مناطقی برای بیماران سرپایی، کودکان و نوجوانان و بیمارستان های روزانه داشتند. این دوران روانپزشکی جامعه بود.
مائوریسیو گلدنبرگ تأثیر زیادی بر همه کسانی که با او کار می کردند داشت. او از طرفداران بزرگ روانکاوی بود و تا آنجا پیش رفت که به اعضای جوان کارکنانش پیشنهاد داد که تحت تحلیل شخصی قرار گیرند و در صورت امکان آموزش روانکاوی را شروع کنند.

مرکز او در بیمارستان لانوس، جولانگاه روانکاوان عالی و مشهور بود. خورخه کانستری بخشی از این نسل بود و آموزش تحلیلی را در انجمن روانکاوی آرژانتین آغاز کرد و در سال 1973 به عضویت آن درآمد.

خورخه هرگز آن بخش از خود را که به تأثیر جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم توجه نمی‌کرد، نه تنها در مورد عملکرد ما به عنوان روانکاو، بلکه به معنای نزدیک بودن به روش‌هایی که فرآیند ذهنیت‌سازی در بخش‌های مختلف انجام می‌شود. جهان، همیشه در تماس با محیط است.

در سال 1974 به همراه خانواده اش به ایتالیا مهاجرت کرد و ابتدا در پیزا ساکن شد و در آنجا سه ​​سال در آنجا ماندند و سرانجام تصمیم گرفتند در رم زندگی و کار کنند. در سال 1976 او به عضویت انجمن روانکاوی ایتالیا (SPI) درآمد و عضویت دوگانه خود را حفظ کرد زیرا او همچنین عضو انجمن روانکاوی آرژانتین بود. در سال 1992 او به عضویت ترویج و آموزش و تحلیلگر ناظر انجمن روانکاوی ایتالیا (AIPsi.) شد و از سال 2007 تا 2011 به عنوان رئیس آن انجمن فعالیت کرد. 

خورخه کانستری در سال 2004 جایزه سیگورنی را به پاس قدردانی از کارش به عنوان روانپزشک، روانکاو و به خاطر مشارکتش در ارتباط این رشته با زبان شناسی و علوم اعصاب دریافت کرد. او همچنین به ارائه دیدگاه معرفت شناختی درک روانکاوی با تحولات کثرت گرایانه کمک کرد.


کار و مشارکت او در IPA

حتی اگر من (VU) آرژانتینی باشم، چند سال قبل از شروع همکاری با یکدیگر در هیئت مدیره IPA در طول دولت دوم آمریکای لاتین تحت رهبری کلودیو ایزیریک، خورخه را در خارج از کشورمان ملاقات کردم. 
قبل از آن دوره، او عضو کمیته تحقیقات مفهومی و تجربی (از سال 2002)، رئیس کمیته اخلاق (2001-2005) و همچنین رئیس کمیته برنامه چهل و دومین کنگره IPAC بود که در سال 42 در نیس برگزار شد. هرگز سخنرانی خورخه سمپرون در افتتاحیه آن کنگره را فراموش نمی کنم. اما بعداً، در سال 2001، شروع به کار با هم در هیئت مدیره IPA کردیم، زیرا هر دو به عنوان نمایندگان هیئت جهانی و دو سال بعد به عنوان نمایندگان کمیته اجرایی IPA انتخاب شدیم.

در آن زمان بود که من این فرصت را پیدا کردم که او را بیشتر بشناسم. در IPA، در سال 2007 بود که سه مدل آموزش پس از یک دوره بحث های پرشور و بحث برانگیز توسط هیئت مدیره تصویب شد. تا آن زمان تنها مدلی که پذیرفته شده بود مدل ایتینگون بود، اما با آن رای مدل های اروگوئه ای و فرانسوی پذیرفته شدند و به نوعی «قانونی» شدند. قبل از این تغییر، تعداد زیادی از اعضای فرانسوی IPA با مدلی که صریحاً پذیرفته نشده بود، به عنوان نامزد آموزش دیده بودند. این یک گام بزرگ رو به جلو برای یک IPA فراگیرتر بود، چیزی که شاید امروز بدیهی نباشد که یک تحلیلگر فرانسوی یا یک تحلیلگر اروگوئه ای به اندازه سایرین در جهان آموزش دیده باشد.

مانند هر تغییری، در طول جلسات هیئت مدیره ما آشفتگی در هوا وجود داشت، اما رهبری کلودیو برای حفظ فضای دانشگاهی و ادامه کار در مورد طیف وسیعی از موضوعات با اشتیاق بسیار مهم بود.

پس از آن، از سال 2007 تا 2009، زمانی که ما هر دو به عنوان اعضای ExCom انتخاب شدیم، شروع به همکاری نزدیک‌تر با هم کردیم. من خاطرات واضحی از خورخه با پیپش دارم، با دقت گوش می‌داد، فکر می‌کرد و بعد آرام صحبت می‌کرد و روش متفکرانه‌اش را در برخورد با مسائل نهادی، همیشه از منظر روانکاوانه، منتقل می‌کرد. 

او در سال 2009 رئیس کمیته بین‌المللی گروه‌های جدید بین‌المللی IPA شد و تا سال 2013 مجدانه کار کرد. او به طرق مختلف در این کارگروه بسیار مهم مشارکت داشت: خاستگاهش در آمریکای لاتین و داستان مهاجرت خودش، همراه با تجربه گسترده‌اش در اروپا و رابطه نزدیک او با منطقه آمریکای شمالی به وضعیت او به عنوان یک چند زبانی افزود (او به راحتی به زبان های اسپانیایی، ایتالیایی، انگلیسی و فرانسوی صحبت می کرد) خورخه را به فرد مناسب برای این سمت تبدیل کرد.

علاقه او به توسعه در چین و منطقه آسیا و اقیانوسیه همچنان باقی ماند زیرا او ابتکار عمل EPF را برای آموزش مفاهیم اساسی روانکاوی در چین همراه با همکاران اروپایی و چینی آغاز کرد. در واقع، خورخه همیشه روحیه ای را پذیرفت که در آن IPA به عنوان یک سازمان عضویت ایجاد شد که به خاطر اعضای آن و به نفع آنها وجود دارد. به عنوان یک سازمان بین المللی، این سازمان دارای تنوعاتی است که نه تنها باید به رسمیت شناخته شود، بلکه باید مبنای تبادلی باشد که روانکاوی را غنی می کند. کانستری همیشه از وحدت حمایت می کرد، جایی که قدرت عظیم IPA نهفته است.

از آنجایی که او در هیئت مدیره بود و رئیس دو تا از مهمترین کمیته ها بود، تجربه او به همراه تعهدش به روانکاوی او را به منبع مشاوره و راهنمایی دائمی برای من تبدیل کرد. 

ریاست EPF او درخشان بود و فرصت فوق العاده ای را به ما داد تا با هم در پروژه های منطقه ای IPA-Inter کار کنیم: او از Psychoanalysis Today، ابتکار استفانو بولونینی، با برنامه کاندیداهای بازدیدکننده (VCP) که از پروژه از قبل موجود IPSO حمایت می کرد، حمایت کرد و با آن همکاری کرد. با آنها و برخی از سازمان های منطقه ای برای کمک به نامزدها برای شرکت در برنامه های گسترده تبادل بین منطقه ای همکاری کرد.  

با این حال باید اعتراف کنم که توصیف شخصیت و ویژگی های خورخه کانستری کار آسانی نیست. این احساس وجود دارد که کلمات کافی برای انجام این کار وجود ندارد. او یک انسان دوست واقعی، یک خواننده خستگی ناپذیر، یک خبره واقعی در زمینه های هنر، ادبیات، هنرهای تجسمی، تئاتر، اپرا و سینما بود. او همیشه از گفتگوی میان رشته ای روانکاوی با علوم همسایه دفاع می کرد و نکته قابل توجه این بود که خودش این کار را انجام می داد. او علوم اعصاب، فلسفه و حتی ریاضیات و فیزیک را با اشتیاق فراوان مطالعه کرد.

علاوه بر این، چیزی وجود دارد که باید برجسته شود: خورخه هرگز از توجه به بافت فرهنگی که هر تحلیلگر در آن تمرین می کند، دست برنداشت. او یکی از اولین روانکاوانی بود که شنیدم در انظار عمومی درباره تأثیر مهاجرت بر ذهنیت های دوران اخیر صحبت می کرد.

او ظرفیت کار قابل توجهی داشت که نمونه بارز آن این بود که مدت طولانی سردبیر بخش آموزشی مجله بین المللی روانکاوی بود و تا پایان عمر عضو سرمقاله بود. هیئت مدیره مجله بین المللی روانکاوی و سردبیر مجله بین المللی روانکاوی برای اروپا. 


زندگی و کار او در اروپا و کمک هایش به EPF


همانطور که در بالا ذکر شد، خورخه کانستری در سال 1974 به همراه خانواده خود به ایتالیا مهاجرت کرد. در آنجا ابتدا مجبور شد دوباره در رشته پزشکی و جراحی فارغ التحصیل شود، اما در همان زمان به عنوان روانکاو، ابتدا در SPI و از سال 1992 به بعد به کار خود ادامه داد. عضو و تحلیلگر آموزش و ناظر در AIPsi. او علاوه بر فعالیت روانکاوی خود به عنوان دانشیار روانشناسی سلامت روان در دانشگاه رم 3، علوم تربیتی از سال 2003 تا 2008، و همچنین استاد مدعو در دانشگاه پاریس X، نانتر، در سال 2004 بود. 

به طور خاص برای EPF، من (HB) مایلم کار خود را به عنوان رئیس کارگروه EPF در مورد مسائل نظری از سال 2001 و همچنین دفاتر او به عنوان نماینده جهانی IPA برای اروپا از 2005 تا 2007 و به عنوان IPA - نماینده یورو در سال 2007 برجسته کنم. - 2009. به عنوان رئیس AIPsi. او همچنین از سال 2007 تا 2011 عضو شورای EPF بود. با این همه تجربه غنی، سرانجام از سال 2016 - 2020 رئیس EPF شد. 

انتخاب او به عنوان رئیس جمهور در بیست و هشتمین نشست سالانه EPF در استکهلم انجام شد. از آنجایی که من بخشی از تیم او بودم که در انتخابات شرکت کرد، حکایت کوچکی را به یاد می‌آورم که خورخه را به خوبی در شوخ طبعی و دلربایی‌اش مشخص می‌کند. دو تیمی که برای انتخابات شرکت می کنند در یک اتاق زیرزمین کوچک ساختمان کنفرانس نشسته بودند و از آنجا همه نامزدها باید به صورت انفرادی در مقابل شورا حاضر می شدند و کاندیداتوری خود را برای دفاتر EPF که به دنبال آن بودند توجیه می کردند. در طول جلسه استماع هر نامزد، بقیه در اتاق کوچکی ماندند. هنگامی که خورخه از گوشه گوش به ما بازگشت، پوزخندی روی صورتش بود، اما حیرت خاصی را نیز به همراه داشت. کنجکاو پرسیدیم: "خب، چطور بود؟" لبخند بیشتری زد و بعد از مکثی کوچک گفت: می تونی تصور کنی اول از من چه پرسیده شد؟ و بعد از مکث کوچک دیگری افزود: از من پرسیده اند: چند سالته؟ باز هم لبخندی زد و گفت: البته گفتم 28 سالمه. حقیقت همین است.

واکنش او به وضوح نشان داد که سن خود را مانعی برای کاندیداتوری خود نمی بیند. او نسبتاً متعجب بود که این اولین سؤال بود و به نظر می رسید تجربیات و فعالیت های ارائه شده او از اهمیت کمتری برخوردار باشد. آیا می توان حیرت او را نشانه یا حتی دلیلی بر انکار پیری و مرگ او دانست؟ پنج سال بعد، ابتدا به عنوان رئیس جمهور منتخب و سپس به عنوان رئیس جمهور، خلاف آن را نشان داد. او بارها از اجتناب‌ناپذیر بودن حتی مرگش صحبت می‌کرد، اما نمی‌خواست قدرت روحی-عاطفی هنوز محسوس و قابل درک خود را صرفاً به دلیل سنش از بین ببرد.

سال اول به عنوان رئیس جمهور منتخب و چهار سال بعدی به عنوان رئیس EPF شواهد زیادی ارائه کرد که تصمیم او برای نامزدی و انتخاب او توسط شورای EPF تصمیمات درستی بود. خورخه کانستری قبلاً یک بازیکن خوب تیمی در هیئت اجرایی خروجی بود، و با ترکیبی موفق از وضوح و درک سخاوتمندانه، او ادغام تیم اجرایی جدید ما را از لحظه ای که به عنوان رئیس در نشست سالانه EPF 2016 در برلین انتخاب شد، تقویت کرد. . در چهار سال بعد از ریاست خود، او قاطعانه به تنوع علمی و فرهنگی EPF متعهد بود و اثری ماندگار بر آن گذاشت. مشخصه جهت گیری علمی او گنجاندن مکرر رشته های همسایه و سایر زمینه های علمی در یک درک عمیق تر روانکاوانه بود - زمینه هایی مانند زیست شناسی، فناوری تولید مثل مصنوعی، زیست شناسی عصبی یا زبان شناسی، اما همچنین هوش مصنوعی و رباتیک. او با آگاهی از تأثیر چشمگیر نظریه های خصوصی روانکاوان، از تحقیقات روانکاوی بسیار حمایت می کرد. جهت گیری فکری-عاطفی گسترده او بین هنر و علم سپس جهت گیری برنامه ای کنگره ها، کنفرانس ها و برخوردهای شخصی ما را نیز تعیین کرد. گرایش بین المللی او به او اجازه داد تا ایده خود را مبنی بر برگزاری کنفرانس سالانه EPF در سال 2018 در ورشو ارائه دهد و بدین ترتیب EPF را به اروپای شرقی نزدیکتر کند. در همان زمان، او ارتباطات خوب EPF با آمریکای لاتین و شمالی را تضمین کرد و مبادله علمی EPF را با چین آغاز کرد. تجربیات او از سرنوشت دوستان و همکارانش در دوران دیکتاتوری نظامی آرژانتین، که او از ایتالیا شاهد آن بود، او را در برخورد با تهدیدات روانکاوی در شرایط توتالیتر محتاط و خردمند ساخت - نه با اظهارات آشکار، بلکه با ایجاد ارتباطات محتاطانه. علاوه بر این، او قادر بود به وضوح تحولات دشوار بین المللی را پیش بینی کند. برای مثال، از آنجایی که بسیاری از ما هنوز شانس دونالد ترامپ را در انتخابات دست کم می‌گرفتیم، او قاطعانه گفت: «ترامپ پیروز خواهد شد و این به یک فاجعه تبدیل خواهد شد.» من این قسمت را به عنوان نمونه ای از توانایی او در حفظ دید روشن ذکر می کنم. 

خورخه مردی بود که همیشه با دقت، متفکرانه و جدی با ما گفتگو و بحث می کرد و در عین حال آنها را با درجه بالایی از شوخ طبعی و شوخ طبعی همراهی می کرد. اعتقاد او به اینکه روانکاوی باید در حوزه‌ای از علم و هنر گنجانده شود، او را بر آن داشت تا در هر یک از جلسات اداری - روانکاوی ما به عنوان مدیر EPF، از رویدادهای فرهنگی بازدید کند. برای او روانکاوی از دستاوردهای توسعه فرهنگی قابل تفکیک نبود. او جهان وطنی بود که می توانست تقریباً از تمام نقاط جهان داستان بگوید. از این حیث او یک داستان نویس به بهترین معنای کلمه بود. در عین حال او توانست به تک تک نقطه نظرات ما و همچنین دیدگاه های مختلف درون جامعه روانکاوان گوش دهد. با این حال، این باعث نشد که او در نهایت تصمیمات روشنی بگیرد و در صورت لزوم، رهبری را به عهده بگیرد، اما او نقطه نظراتی را از بحث تیم در آن گنجانده بود. در تجربه من، خورخه کانستری اصل رهبری دموکراتیک را مجسم کرد، کاملاً بر خلاف یک نگرش دیکتاتوری یا لاسه فر. او به تفاوت ها احترام می گذاشت، اما همیشه با هدف وحدت و تداوم. او به EPF و همه ما یاد داد که یک موضع روانکاوانه اساسی روشن و گشودگی نسبت به چیزهای جدید متقابلاً منحصر به فرد نیست، بلکه روانکاوی را زنده نگه می دارد.   

و خورخه مولد بود. او همه اعضای تیم خود را در رشد روانکاوانه خود، چه در پیشرفت علمی و چه در پیشرفت نهادی، تشویق کرد. پس از انتخاب رئیس اجرایی جدید در سی و دومین کنگره سالانه در مادرید در سال 32، او همکاری سخاوتمندانه ای را برای همه اعضای اجرایی جدید گسترش داد. حتی با وجود اینکه به دلیل همه‌گیری کووید-2019، واگذاری مقام فقط به صورت آنلاین انجام شد، با تأسف فراوان، خورخه دفتر رئیس EPF را به همان شیوه محترمانه ای که آن را به عهده گرفته بود، تحویل داد. این یک بار دیگر بیانگر رهبری دموکراتیک و حامی او بود که با تشکر فراوان از سوی کل مجریه جدید مورد استقبال قرار گرفت.  

کار علمی و انتشارات

خورخه از همان اوایل زندگی حرفه ای خود مقالات متعددی منتشر کرد. فهرست بسیار طولانی است و آنچه توجه ما را جلب می کند این است که آنها به چندین زبان و در مجلات از عرض های جغرافیایی مختلف منتشر شده اند. او خیلی خوب می نوشت و در تمام تولیداتش به راحتی می توان فهمید که خواننده عالی بودن بر این توانایی تأثیر گذاشته است.
به دلیل کثرت آثار علمی او، تنها می‌توانیم برخی از مهم‌ترین آثار او را در اینجا فهرست کنیم. او بود:
 
- نویسنده مشترک، با ژاکلین آماتی مهلر و سیمونا آرجنتیری، کتاب "بابل ناخودآگاه. زبان مادری و زبان های خارجی در بعد روانکاوی". 
- ویراستار و نویسنده، همراه با ماریان لوزینگر-بوهلبر و آنا اورسولا درهر، کتاب "کثرت گرایی و وحدت؟ روش های تحقیق در روانکاوی" 
- ویراستار و نویسنده «روانکاوی: از عمل تا نظریه».
- ویراستار و نویسنده، با جووانا آمبروسیو و سیمونا آرجنتیری، کتاب «زبان، نمادسازی و روان‌پریشی». 
- ویراستار و نویسنده، با لتیسیا گلوسر فیورینی، «تجربه زمان در روانکاوی». 
- ویراستار و نویسنده، با ماریان لوزینگر-بوهلبر و مری تارگت، کتاب "توسعه اولیه و اختلالات آن".
- ویراستار و نویسنده "به کار انداختن نظریه: نظریه ها در عمل چگونه در عمل روانکاوی استفاده می شوند؟"
- سرانجام مدیر وب سایت: روانکاوی و تفکر منطقی ریاضی شد.

ابراز قدردانی ما

اکنون به دلیل نوشتن با هم برمی گردیم. خورخه ما را به یکدیگر معرفی کرد و ما فضاهای مختلفی را با او در میان گذاشتیم: جلسات علمی و فعالیت‌های نهادی، همچنین ناهار و شامی که می‌توانستیم از گفتگوهای جالب و طولانی در نقاط مختلف جهان لذت ببریم، گفت‌وگوهایی که برگرفته از دانش گسترده او از تولیدات بود. فرهنگ های مختلف و هنرها در زمینه های مختلفشان. در چنین مواقعی، شوخ طبعی او غالب بود و ما احساس می کردیم که کار نهادی در روانکاوی، حتی اگر سخت باشد، لحظات شگفت انگیزی را به ارمغان می آورد، مانند آخرین موردی که به خوبی به یاد داریم: یک شام پس از افتتاحیه کنگره IPA 2019 در لندن که ما با گروهی از دوستان به رستوران رفتیم تا جولیا کریستوا و سخنرانی افتتاحیه او را جشن بگیریم. با نگاه کردن به تصاویر آن شب، به راحتی می توان فضای دوستی و لذت با هم بودن را در روزی که بیرون بسیار گرم بود، درک کرد، اما یکی از آن لحظات بی نظیر برخورد را نیز ایجاد کرد که چیزی جادویی در آنها وجود دارد. خیلی خوب است که دوستی را به همان اندازه که برای ما تحسین و دوست داشتیم به یاد بیاوریم. خورخه برای هر دوی ما نمونه و راهنما بوده است. ما همیشه دلتنگ او خواهیم بود.

ویرجینیا اونگار (رئیس IPA)
هریبرت بلاس (رئیس EPF)

* بورخس، جی ال (1944) از Tlön، Uqbar، Orbis Tertiu. پ. 34 in Llabyrinths [پنگوئن، لندن، 1970]
[1] خورخه کانستری (2020): شیرخوار: کدام معنی، مقاله کلیدی نوشته شده برای پنجاه و دومین کنگره IPA، ژوئیه 52