A-tishoo ، A-tishoo همه ما سقوط می کنیم
حلقه-حلقه-گل-رز
یه جیب پر از پوزی
آ تیشو، آ تیشو
همه زمین می خوریم
پادشاه دخترش را فرستاده است
برای آوردن یک سطل آب
آ تیشو، آ تیشو
همه زمین می خوریم
رابین روی برج برای مردم آواز می خواند
آ تیشو، آ تیشو
همه زمین می خوریم
زنگ های عروسی به صدا در می آیند
دخترها و پسرها آواز می خوانند
آ تیشو، آ تیشو
همه زمین می خوریم
همه جامعه به یکباره از هم نمی پاشد. ما عمدتا عادت کرده ایم که در سمت راحت معادله قرار بگیریم تا طرف دیگر. بودن در آن طرف، زندگی در نزدیکی لبه یک زندگی در حال سقوط، یا بدتر از آن، بودن بر فراز پرتگاه بدون شغل، پول بسیار کم، شرایط تنگ خانه یا زندگی در خیابان می تواند بسیار بد باشد. کسانی که تا حدودی راحت هستند می توانند به طرف دیگر نگاه کنند و مشکل را در آنجا پیدا کنند. ما میتوانیم تفکر خود را به ذهنیت خود و آنها تقسیم کنیم که میتواند هر گناه شخصی را جذب کند و راحتتر دیگری را سرزنش کند. ترامپ اکنون به طور مستمر ویروس «چینی» را مقصر میداند و به این ویروس بیگناهی خاص خود میپردازد و گناه خود را برای نادیده گرفتن دانشی که ماهها پیش به او داده شده است، میپوشاند و آمریکای بزرگ را بسیار آسیبپذیر میکند. با این حال همه ما انواع مختلفی از این موضوع را داریم که دیگران را سرزنش می کنند در حالی که از موقعیت پایدار، ثابت و راحت خود در جامعه استفاده می کنیم. برای مدت طولانی جدایی دیگری از خود در گروههای نژادپرستانه، یهودیستیز، زنستیزانه وجود داشته است که تلاش میکنند هر کارکرد نامطلوب خود را در گروه دیگری قرار دهند. در اصطلاح تحلیلی، این شکافتن و فرافکنی ناخودآگاه به عنوان مکانیسم های دفاعی در برابر نفوذ بیرون به درون ما است. برخی از خصوصیات نامطلوب یا خیالپردازیهای ما بر روی دیگری قرار میگیرند تا ما را آزاد و بیگناه بگذارند.
اکنون این ما هستیم، همه ما، که در یک قایق جهانی شناور هستیم که سوراخ شده است، زیرا جهان ما در حال فروپاشی است - کشوری که در آن زندگی می کنیم و مجموعه خودمان در آن زندگی می کند. همه ما اکنون شرایط مساوی را برای اشتراک در احتمال ابتلا به Covid19 داریم. بسیاری از جهان در قرنطینه است و بیشتر ما در آپارتمان ها و خانه ها در فضاهای خود محبوس هستیم. برای دیگران، سرنوشت آنها این است که مجبور شوند به سختی در کنار هم قرار گیرند، مانند پناهندگان و کسانی که در غزه در معرض خطر قابل توجهی از سرایت هستند. در حالی که میتوانیم شانس خود را کاهش دهیم، هنوز در وضعیتی زندگی میکنیم که سرنوشت خود را نمیدانیم، یعنی مرگ سریع. بدتر از آن این است که به تنهایی بمیریم، بدون عزیزان، بدن ما به گاری کشیده شد تا بدون خانواده با آنها برخورد شود، کسانی که تنها مانده اند، تا اندوهگین شوند و شروع به عزاداری کنند، بدون بیان انسانی که برای مردگان گرد هم آمده اند. این یک واقعیت وحشتناک است که دانستن و رویارویی با آن بسیار سخت است، هر چقدر هم که فکر می کنیم باهوش و پیچیده هستیم. ما عطسه می کنیم و تمام دنیا واقعاً در حال سقوط است. حتی مهم نیست که جیب های ما پر از پوز باشد.
در شعر کودکانه شاه دخترش را از دست می دهد. آنهایی که در برجستگی زندگی هستند سقوط خواهند کرد و عاشقان نیز با وجود به صدا درآمدن زنگ عروسی سقوط خواهند کرد. نه، ما بیشتر در قلمرو همینگوی "زنگ به صدا در می آید، برای تو به صدا در می آید" هستیم.
عنوان همینگوی برگرفته از مراقبه هفدهم جان دان (1624) است و مخصوصاً برای زمان ما مناسب است، به ویژه به این دلیل که او آن را نوشت که در دسامبر 1623 در یک شیوع تب خالدار که هزاران نفر را به قتل رساند، به مرگ بسیار نزدیک شده بود.
هیچ انسانی به تنهایی یک جزیره نیست. هر انسان قطعه ای از قاره است، بخشی از قاره اصلی. اگر کلوخ با دریا شسته شود، اروپا کمتر است، و همچنین اگر دماغه ای باشد، و همچنین اگر خانه ای از دوست تو یا مال تو باشد: مرگ هر انسانی مرا کم می کند، زیرا من درگیر بشر هستم. و بنابراین هرگز نفرستید تا بدانید که ناقوس برای چه کسی به صدا در می آید. برای تو عوارض دارد
پیتر و ایونا اوپی، یکی از مقامات برجسته در قافیه های مهد کودک، فکر می کردند که شعر A-Tishoo به طاعون بزرگ سال 1665 در انگلستان برمی گردد. بثورات گلگون که از علائم طاعون بود و پوزهای گیاهان برای محافظت حمل می شدند. بنابراین داستان عجیبی به نظر می رسد که در شعری که برای کودکان خردسال خوانده می شود پیدا کنید. وینیکات آن را بهعنوان یک مادر خوب میدید که ناخودآگاه به نوزاد به خاطر تأثیر عظیمی که بر زندگی او داشت، پرداخت میکرد و بدون تلافی پذیرفت. با کووید-19 ما هیچ راهی برای انتقام گرفتن از خود ویروس نداریم. این با گستره و مجموعه ابزارهای معمول ما برای انتقام گرفتن از دیگری بسیار متفاوت است. این باعث میشود که ما انسانها از نظر روانی آسیبپذیرتر شویم، زیرا پل متحرک را به سمت خانههای خود بالا میکشیم و منتظر فرا رسیدن طاعون امروزی هستیم. اجداد ما با سرایتهای وحشتناک و گسترده دست و پنجه نرم میکردند و از نیروی انسانی خلاقانه برخوردار بودند تا در مواجهه با این همه مرگ، بدون تقسیم و با هم معنا و آرامش را برای همه ما بیاورند.
پس انسان ها در مورد تاثیر فاجعه بار زندگی چه می کنند؟ ما می توانیم در تفکر خود که اشکال مختلفی دارد پسرفت کنیم. منظور من از پسرفت، بازگشت به زمانهای مهم و پیشین در زندگیمان است، دوران کودکی، کودکی و نوجوانی که شخصیت ما در ارتباط با زندگی خانوادگی و بعداً دنیای فراتر از آن در حال رشد است. اگر مادر به اندازه کافی خوب در اوایل زندگی ما، مادری باشد که غالباً او را نگه داشته، تغذیه میکند و از او مراقبت میکند، کودک از محیطی تغذیه میکند، ساختاری ذهنی که عموماً ایمن است. این کامل نیست و هر شکاف و فاجعه ای در مراقبت مداوم می تواند طوفانی ایجاد کند که منجر به آشتی سریع شود زیرا جهان به حالت عادی خود یعنی سلامتی و ایمنی باز می گردد.
و اگر وضعیت تکه تکه شدن نوزاد، این که غذا فوراً در راه نیست و انتظار بیش از حد است، پس چه؟ سپس نوزاد باید به تنهایی و بسته به ناهمواری های اوایل زندگی، به بهای ایجاد یک خود کاذب زنده بماند. آن دسته از شهروندانی که مجبور شدهاند به تنهایی با فروپاشی زودهنگام دنیای خود کنار بیایند، در حالی که اکنون کمی از بازگشت آن به عنوان خطرناکتر از ما میترسند، خوششانسترند که یک نگهدارنده ذهنی درونی را جذب کردهاند که به ما امکان انعطافپذیری خاصی را میدهد. برای دیگران، تنهایی سرکوب شده از اوایل زندگی ناگهان به صورت تمسخر شدیدی برمی گردد که گویی تصور می کنند واقعاً می توانند به تنهایی از پس آن برآیند. انزوای تحمیلی ممکن است فعلاً آنها را شامل شود، اما پس از آن ممکن است فورانی از درد روانی آشکار رخ دهد که نیاز به درک و نگهداری دارد.
برای بسیاری از ما، این دوره طولانی انزوای اجباری ممکن است به موجی از سازگاری و خلاقیت منجر شود که به اسارت ما کمک خواهد کرد. ما متوجه خواهیم شد که به طور شگفت انگیزی می توانیم چیزهای غیرقابل تصور را مدیریت کنیم و حتی ظرفیت های خود را برای بقا غنی کنیم.
و همچنین همه باید با مرگ و ویرانی عزاداری مقابله کنیم که بیشتر آنها باید به بعد موکول شود.
یک خبر اخیر در تلویزیون نشان میدهد که یک هوادار فوتبال در حال نشستن به تنهایی در ماشینش بیرون باشگاه محبوبش، لیورپول، ناگهان تعطیل شد. هیچ کس دیگری در اطراف نبود. همه متروک بود. او به تنهایی آمده بود تا «Never Walk Alone»، سرود باشگاه را پخش کند. رفتار عجیب و کاملاً قابل درک به عنوان یکی از ابزارهای مقابله امروزی.
دکتر جاناتان اسکلار FRCPsych
آموزش و سرپرستی روانکاو انجمن روانکاوی بریتانیا،
مشاور سابق آدنبروکز، روان درمانگر، کمبریج
معاون سابق رئیس جمهور EPF
رهبری گروه های بحث تحلیلی در شیکاگو به مدت 10 سال
به طور گسترده در اروپای شرقی، آمریکای شمالی و جنوبی و آفریقای جنوبی سخنرانی می کند.
کتابها:
مناظر تاریکی-تاریخ، تروما، روانکاوی. کارناک 2011.
Balint Matters - روان تنی و هنر ارزیابی. کارناک 2017.
زمان تاریک-دیدگاه های روانکاوانه در مورد سیاست، تاریخ و سوگواری. فونیکس پرس 2018
لندن
25 مارس 2020.
هرگز تنها قدم نخواهی زد A-tishoo ، A-tishoo همه ما سقوط می کنیم
چینی ها مترجم: خانم کائو جیئی چک و اثبات: دکتر وانگ کیان