چگونه زبان روانکاوانه بیهوده باعث کاهش آگاهی اجتماعی می شود


توسط Karyne E. Messina, Ed. D. © 2019



تعدادی از اصطلاحات مهم که فقط برای تعداد انگشت شماری از روانکاوان شناخته شده اند، می توانند به ایجاد تفاوت واقعی در زندگی بسیاری از مردم کمک کنند، اگر آنها بخشی از زبان روزمره باشند. یکی از اصطلاحاتی که در این دسته قرار می گیرد این است شناسایی تصویری (1)، که در ابتدا توسط ملانی کلاین در سال 1946 برای توصیف یک فرآیند نظری و ناخودآگاه که در دوران نوزادی اتفاق می افتد استفاده شد. بعدها، کلاین از این مفهوم برای توصیف نوع خاصی از مکانیسم دفاعی استفاده کرد که در بزرگسالی رخ می دهد. 

امروزه، این اصطلاح تعدادی از مانورها را توضیح می‌دهد و می‌تواند به روش‌های شگفت‌انگیزی که اغلب واضح نیستند ظاهر شود. یک مثال چیزی شبیه به این است: شخصی که به شدت از یک احساس یا فکر ناراحت است، می‌تواند نیاز داشته باشد که از شر آن خلاص شود تا آن را به شخص دیگری فرافکنی کند. گیرنده فکر فرافکنی شده شخص دیگری احساس می کند که چیز عجیبی رخ داده است اما کاملاً نمی داند که چیست. از سوی دیگر، «فرستنده» احساس آرامش می کند. او اغلب تصور می کند که گیرنده را ردیابی می کند تا به فکر دفع شده متصل بماند. این روشی برای فرستنده برای نظارت یا کنترل گیرنده است. در نگاه ذهن پروژکتور، گویی او و گیرنده به جای داشتن دو ذهن مجزا، یک ذهن دارند. 

این مکانیسم در قلدری رخ می دهد. برای مثال، یک قلدر ممکن است کسی را «بازنده» خطاب کند. شخصی که این فرافکنی را دریافت می کند در ابتدا ممکن است احساس سردرگمی کند. با این حال، خیلی زود او می تواند احساس کند که یک بازنده با حسن نیت است. هنگامی که این اتفاق می افتد، گیرنده با فکر یا احساسی که پروژکتور به دنبال دفع آن بوده است، همذات پنداری می کند. پیچ و تاب در این پویایی این احتمال است که در زمان‌های قبلی شخصی به قلدر احساس بازنده بودن بدهد. از آنجایی که این احساس راحت نیست، قلدر می خواهد از شر آن خلاص شود، بنابراین آن را به شخص دیگری فرافکنی می کند. 

مثال دیگر اغلب در رسانه های اجتماعی اتفاق می افتد. دختری که شهرت بدی دارد ممکن است ادعا کند که دختر دیگری با پسران زیادی در مدرسه رابطه جنسی داشته است و بی‌حساب است. اگر این مطلب در اینستاگرام یا توییتر ارسال شود، ممکن است مشکلات مختلفی ایجاد شود. در ابتدا دختر برچسب زده شده ممکن است فقط از این اتهام حیرت زده شود. با این حال، هنگامی که گروهی از دوستان از او دوری می‌کنند، به او می‌خندند و او را رها می‌کنند، قربانی می‌تواند شروع به سؤال کردن از خود کند. او ممکن است شروع به احساس بدی نسبت به خودش کند که می تواند بخشی از افسردگی باشد. همچنین ممکن است این نوجوان احساس ناامیدی را تجربه کند که با افکاری به اوج خود می رسد که می تواند شامل نوعی آسیب به خود باشد. انجام ژست های خودکشی یا حتی اقدام به خودکشی می تواند در مواردی که افسردگی شدید ظاهر می شود منجر شود.

این سناریو را می توان به عنوان یکی از اشکال شناسایی فرافکنی در نظر گرفت، اما آیا شناخت این اصطلاح چیزی را روشن می کند؟ آیا برچسب کمک می کند؟ دانستن اصطلاحات بیش از حد احتمال سودمند نیست. با این حال، درک فرآیند ممکن است برای قربانی حمله مفید باشد، به خصوص اگر به راحتی قابل تشخیص باشد و با کلمات آشنا همراه باشد. 
به عنوان مثال، اگر مکانیسم مورد بحث به عنوان یک «فرایند یک ذهنی» تعریف شود، و شناخته شود که نشان دهنده تفکر تنها یک ذهن یا یک فرد است، حتی اگر ایده اصلی در نهایت توسط بسیاری بیان یا کپی شود، ممکن است همه ما با آگاهی بیشتر در مورد آنچه در حال رخ دادن است، بهتر می شویم؟ 

کلمه دیگری که می تواند به افراد در برقراری ارتباط کمک کند اگر فقط آن را درک کنند، ذهنیت سازی است. متأسفانه، برای اکثر مردم ناشناخته است، اما مفهومی بسیار مهم است، مفهومی که من آن را «فرایند دو ذهنی» نامیده‌ام. این برای دو نفر یا بسیاری از افراد که می توانند افکار و احساسات خود را به شیوه ای محترمانه به اشتراک بگذارند اعمال می شود. این مفهومی است که اگر مردم معنی آن را بدانند می تواند بسیار مفید باشد.

چرا روی ترویج این ایده تمرکز نکنیم که مهم است به مردم اجازه دهیم نظرات خود را بدون قضاوت داشته باشند؟ اگر این مفهوم در مدارس، دوره‌های آموزشی والدین، کنفرانس‌ها، در وب‌سایت‌ها و در هر نوع مطالب چاپی تأکید می‌شد، ممکن بود معنای کلمه «ذهن‌سازی» در هاله‌ای از رمز و راز پنهان بماند. بهتر از آن، من پیشنهاد می‌کنم که سعی کنیم اصولی را که ذاتی ذهنی‌سازی هستند، بدون تداوم استفاده از خود کلمه، ترویج کنیم. اگر عموم مردم معنی «ذهن‌سازی» را می‌دانستند، شاید وضعیت همه ما بهتر بود. چرا به استفاده از کلمه ای که بیش از 2000 سال پیش ابداع شد و برای همه مردم بسیار مهم است، اما فقط برای تعداد کمی از متخصصان شناخته شده است، ادامه دهیم؟ قرار دادن معنای آن در انظار عمومی یا بازتعریف آن به زبان ساده‌تر، مهم به نظر می‌رسد، به‌ویژه با توجه به وضعیت نه چندان شفاف امور در بسیاری از بخش‌های جهان امروز، جایی که به نظر می‌رسد احترام به نظرات دیگران مربوط به گذشته است. 

توانایی ذهنی کردن یا در اصطلاح رایج، داشتن فلسفه‌ای که «دو ذهن» را در بر می‌گیرد، به نظر می‌رسد چیزی است که اغلب درباره آن خوانده می‌شود، اما با فراوانی بسیار کمتری نسبت به هر زمان دیگری در تاریخ اخیر ما تمرین می‌شود. 

من معتقدم که متخصصان سلامت روان بسیار مفید خواهند بود اگر کلمات و مفاهیم قدرتمندی را به روز کنیم که می تواند به مردم اجازه دهد آنچه را که امروز برای همه ما در جهان تفرقه افکن و تقسیم شده ما اتفاق می افتد درک کنند. 

شاید سال‌ها پیش، زمانی که می‌توانستند ایده‌های باطنی را در محافل روانکاوانه بدون داشتن اتهامی برای توصیف و تعریف واضح‌تر به کار ببرند، شناسایی فرافکنانه و ذهنی‌سازی به خوبی از واژه‌های تاریخچه تاریخ بیرون می‌آمد. با این حال، جهان تغییر کرده است. من فکر می‌کنم این وظیفه همه نویسندگان، نویسندگان، روزنامه‌نگاران و درمانگران است که با استفاده از زبانی واضح و دقیق به روشن شدن آنچه در حال رخ دادن است تا حد امکان کمک کنند تا همه بتوانند نیروهای مخرب موجود در بازی را درک کنند. ما نمی توانیم اجازه دهیم "فرآیند یک ذهنی" غالب شود. ما باید شروع به تقاضا کنیم که رهبران ما در یک "فرایند دو ذهنی" (2) شرکت کنند که روشی محترمانه برای برقراری ارتباط بین دو نفر یا بین افراد زیادی را در بر می گیرد. بقای ما ممکن است به آن بستگی داشته باشد.



پانویسها و منابع

(1) در حالی که شناسایی فرافکنی در ابتدا به عنوان یک فرآیند ناخودآگاه در نظر گرفته می شد، برخی از روانکاوان اکنون فکر می کنند که می تواند یک فرآیند آگاهانه باشد (زینر، 2001).

موجی از علاقه اخیر به مفهوم شناسایی فرافکنی، مرا برانگیخت تا مشاهدات خود را از وضعیت فعلی این مفهوم و برخی از مسائل بحث برانگیز که شناسایی تصویری ایجاد کرده است، روی کاغذ بیاورم. علاوه بر این، موارد زیر را پیشنهاد خواهم کرد: 1) شناسایی فرافکنی تا حد قابل توجهی بر تمام ادراک و رفتار ما نسبت به دیگران حاکم است، و 2) خطی از توسعه هویت فرافکنی وجود دارد که ابعادی از شکل های اولیه تا بالغ را در بر می گیرد. جایی که هر فردی در این بعد نهفته است، تعیین می‌کند که آیا استفاده او از شناسایی تصویری آسیب‌شناختی (تدافعی و مشکل‌ساز) است یا تطبیقی.

(2) من این اصطلاح را به طور موقت به عنوان افزودنی یا جایگزینی برای کلمات پیشنهاد کردم ذهنیت و ذهنی کردن در محیط های غیر بالینی تا عموم مردم بتوانند در مورد قدرت این مفهوم بیاموزند. 


کتاب شناسی

Allen, J., Fonagy, P. & Bateman, A. 2008. ذهنی سازی در عمل بالینی. واشنگتن دی سی: انجمن روانپزشکی آمریکا.

اندروز، تی. 2017، 1 ژوئن. ترامپ نام مستعار "هیلاری کج" را احیا کرد. کلینتون با "covfefe" پاسخ داد. واشنگتن پست. برگرفته از: https://www.washingtonpost.com/news/morning-mix/wp/2017/06/01/trump-revives-insulting-crooked-hillary-nickname-on-twitter-clinton-fires-back-with-covfefe/?utm_term=.41666dc9b68b

کلاین، ام (1946). نکاتی در مورد برخی مکانیسم های اسکیزوئید. مجله بین المللی روانکاوی، 27، 99-110.

Zinner, J. 2001. طیف توسعه ای از شناسایی تصویری، صفحات 28-34. در مجموعه مقالات کنفرانس بین المللی انجمن روان درمانگران زناشویی روانکاوی. آکسفورد، انگلستان، انجمن روان درمانگران زناشویی روانکاوی.



دکتر کارینه مسینا یک روانشناس دارای مجوز و یک روانکاو معتبر است. او ناظر و تحلیلگر آموزشی در مرکز روانکاوی واشنگتن بالتیمور است. او در حال حاضر در کادر پزشکی بیمارستان حومه شهر - پزشکی جان هاپکینز - در بتسدا مریلند است. او قبلاً مدیر مرکز درمان مایر در دانشکده روانپزشکی واشنگتن بود. دکتر مسینا قبل از کار به عنوان روانشناس و روانکاو، مدیر آموزش مداوم زنان در دانشگاه جورج واشنگتن بود. او اخیراً کتابی با عنوان: زن ستیزی، شناسایی فرافکنانه و ذهنی سازی: تظاهرات روانکاوی، اجتماعی و نهادی توسط راتلج منتشر کرده است. مقاله اخیر: دکتر Karyne E Messina: ایجاد تفاوت برای زنان و نحوه نگرش آنها در جامعهتوانمندسازی حرفه ای ها (جلد 19)