پدرسالاری به مردان و زنان صدمه می زند - چگونه درمان می تواند به ما کمک کند تا از شر آن خلاص شویم؟

توسط نائومی اسنایدر




از زمان انتخابات سال 2016 در ایالات متحده، صحبت از "پدرسالاری" در عرصه عمومی مطرح شد. از تابلوهایی در بیرون کافی‌شاپ‌ها که اعلام می‌کنند «پدرسالاری را در هم بشکنید» تا ستون روزنامه گاردین «هفته در پدرسالاری» - این اصطلاح قطعاً رایج است. اما دقیقا به چه معناست؟ چه تاثیری در زندگی شما دارد؟ و در صورت وجود، درمان چه نقشی در رهایی از آن می تواند داشته باشد؟ 

پدرسالاری چیست؟
پدرسالاری مجموعه ای از قوانین و ارزش های فرهنگی است که مشخص می کند زن و مرد چگونه باید باشند و چگونه عمل کنند. این بر این باور استوار است که مردان از حق ذاتی برای تسلط برخوردارند و زنان باید مراقب و مطیع و فداکار باشند. یکی از نمونه های تداوم این سلسله مراتب جنسیتی، مجموعه قوانین رو به رشد آمریکا است که آزادی باروری زنان را محدود می کند. 
این سلسله مراتب ظرفیت‌های انسانی را به ویژگی‌های «مردانه» (رواقی‌گرایی، اتکا به خود، عقلانیت) در مقابل ویژگی‌های «زنانه» (حساسیت عاطفی، از خودگذشتگی، رابطه‌گرایی) قطبی می‌کند. مردسالاری ارزش مردانه را بیش از حد می‌داند و به مردان و زنان آسیب می‌رساند و زنان و مردان را مجبور می‌کند طوری رفتار کنند که گویی رابطه‌ای ندارند یا نیاز دارند و دومی طوری رفتار کنند که گویی خود ندارند یا نیاز دارند.

پدرسالاری برای افراد مختلف متفاوت است
پدرسالاری همه را به یک شکل تحت تأثیر قرار نمی دهد. برای مثال، برخورد من با آن، به عنوان یک زن دگرجنسگرا، سیسجندر، حرفه ای، بسیار متفاوت از برخورد یک فرد غیر باینری یا یک زن رنگین پوست خواهد بود. 
تجربه من از پدرسالاری احساس وحشت و ندانستن هر زمان که با این سوال مواجه می شوم "چه می خواهی؟" است. آنقدر عادت کرده ام که خودم را به خواسته های دیگران بسازم، از خواسته های خودم جدا شده ام. مردسالاری روشی است که من در تلاش برای تبدیل شدن به یکی از آن زنان باارزش - که در چشم جهانیان ارزشمند هستند - و در عین حال برای خودم غریبه باشم، لبه های تیز خود را کم کرده ام. این شامل سال‌هایی است که برای مخفی کردن و تغییر بدنم صرف کردم، از شر قسمت‌های نرم آن خلاص شدم و خودم را کوچک‌تر کردم تا بتوانم احساس بزرگ‌تر شدن کنم. پدرسالاری معتقد بود که من خودم را شکست ناپذیر می کنم، در حالی که در واقع، خودم را نامرئی می کنم. 
برای بیمار من ریچل، یک زن 27 ساله آفریقایی-آمریکایی، مردسالاری ناامیدی او از تحمل تمام هزینه های مرتبط با زن بودن است، اما هیچ یک از پاداش هایی که دوست دختر سفیدپوست او - «دختران خوب» - از آن برخوردارند، نیست. به عنوان مثال، هنگامی که دوستان دختر سفیدپوست او ابراز ناراحتی می کنند، مردم نگران هستند. با این حال، هنگامی که او گریه می کند، مردم دور می شوند - اشک های او به عنوان تهاجمی خوانده می شود.
برای مارک، یک بیمار همجنس گرا با شغلی پرقدرت در رسانه، مردسالاری فشاری است که مانند یک «مرد پسر» به نظر برسد. از 12 سالگی گریه نکرده است.  
آندریا 30 سال را در یک ازدواج بدون ارگاسم گذراند. پدرسالاری بود که او به سختی متوجه یا اهمیت می داد. 

پدرسالاری در ذهن شما نفوذ می کند
پدرسالاری فقط یک چیز بیرونی نیست. همچنین در ذهن ما ساکن است. هنگامی که مردسالاری به ذهن ما می رسد، بر نحوه درک و قضاوت ما از خود، روابط و دنیایی که در آن زندگی می کنیم تأثیر می گذارد. باعث می شود بسیاری از مردان آسیب پذیری خود را ضعیف و شرم آور تجربه کنند. این باعث می شود که برخی از زنان مراقبت از خود را خودخواهانه تلقی کنند - یا صدای صادقانه خود را بیان کنند، صدایی که از آنچه واقعا فکر می کنند دفاع می کند، تهاجمی.  
پدرسالاری منجر به تقویت کلیشه هایی می شود که ممکن است فرد آگاهانه با آنها مخالف باشد. به عنوان مثال، تحقیقات نشان می دهد که نوزادان پسر و دختر به طور متفاوتی درک می شوند: دست کم گرفتن جامعه پذیری نوزادان پسر و مهارت های کوهنوردی دختران. با این حال، این از روی آگاهی آگاهانه اتفاق می افتد. حتی "بیدارترین" در میان ما نیز مصون نیستند. بیمار من ژان بیشتر دوران حرفه ای خود را صرف حمایت از برابری زنان کرده است، اما هر زمان که نیازهای خود را مطرح می کند احساس گناه می کند و وقتی زنان دیگر نیز همین کار را می کنند، احساس ناراحتی می کند. به طور مشابه، بسیاری از بیماران مرد من، از جمله مردان فمینیست، اغلب احساس خشم و شرم را هر زمان که احساس استقلال یا قدرت آنها تهدید می شود یا آسیب پذیری آنها آشکار می شود، توصیف می کنند. 

چگونه پدرسالاری وارد سر ما می شود؟ یک مثال:
پیتر به درمان مراجعه کرد زیرا همسرش از "در دسترس نبودن عاطفی" او ناامید شده بود. در حالی که پیتر مشتاق "رفع" مشکل بود، نتوانست شکایات همسرش را درک کند. 
پیتر ادعا می کرد که در تمام روابط خود احساس رضایت می کند. همانطور که او شروع به کشف خاطرات دوران کودکی کرد، افکار مکس - بهترین دوست او در دوران راهنمایی و دبیرستان - دوباره ظاهر شد. آنها "همه چیز را به اشتراک گذاشتند" و "واقعاً" یکدیگر را دوست داشتند.
چرا مکس ناپدید شده بود؟ "فقط یکی از آن چیزها، ما از هم جدا شدیم... چیز مهمی نیست." با گذشت زمان، ما متوجه شدیم که در زیر نمای بیرونی او خاطرات دردناکی از خیانت و طرد شدن پنهان شده است، مکس که دیگر نمی‌خواهد با پیتر بنشیند و صحبت کند. از تمسخر وقتی به مکس گفت که دلش برای صمیمیت آنها تنگ شده است ("اینقدر همجنسگرا نباش"). از شرم و خجالتش به خاطر باز بودن و آسیب پذیر بودنش. پیتر ادعا کرد: "هیچ کس نمی خواهد با چنین کسی باشد." همسرم می‌گوید که می‌خواهد من بازتر باشم، اما اگر همه این‌ها را بشنود یک مایل بدود.»   
با گذشت زمان، پیتر بیشتر باز شد. مفروضات او در مورد اجتناب ناپذیر بودن طرد شدن از بین رفت. میل به ارتباطات عمیق تر دوباره ظهور کرد. همانطور که او به طور فزاینده ای از سطحی بودن روابط خود احساس ناامیدی می کرد، حفظ شخصیت "مرد پسر" او به طور فزاینده ای دردناک می شد. پیتر متوجه شد که شخصیت "مرد سرسخت" او واقعاً با او مطابقت ندارد. همسرش او را به همان چیزی که بیشتر می‌خواست، یعنی ارتباط نزدیک‌تر دعوت می‌کرد. "چرا من باید از آن دور شوم؟" او تعجب کرد.

اگر پدرسالاری در سر ما وجود دارد، چگونه می توانیم از شر آن خلاص شویم؟ 

پدرسالاری با شرمساری بخشی از خودمان که در سر راه آن قرار دارد، به ذهن ما نفوذ می کند.  

  • برای رهایی از مردسالاری در سر، باید صدای اعتراضی خود را دوباره بیابیم، پرورش دهیم و تقویت کنیم.
  • صدای معترض را که حاکی از تمایل ما برای به رسمیت شناختن و ارتباط پاسخگو است را به روابط خود بیاورید.
  • مقاومت در برابر مردسالاری فقط در راهپیمایی ها یا پای صندوق های رای اتفاق نمی افتد. در گفتگو با دوستان و خانواده، در محل کار، در خانه و حتی در اتاق مشاوره رخ می دهد.

با فراخوان به احترام رابطه‌ای، اگر نه همیشه توافق، صدای معترض ما کلید برقراری و حفظ روابط برابر است. درمان فرصتی قدرتمند برای درمانگران و بیماران فراهم می‌کند تا روی یافتن مجدد این صدا در یک محیط امن کار کنند.


 
نائومی اسنایدر، LLM، کاندیدای آموزش روانکاوی در موسسه ویلیام آلنسون وایت و یکی از نویسندگان کتاب چرا پدرسالاری ادامه دارد؟ (Polity، 2018)، نوشته شده با کارول گیلیگان، دکترا.