روانکاوی و دموکراسی مشارکتی

نوشته لنه اوستاد


آنا او (برتا پاپنهایم) عبارت "درمان صحبت کردن" را ابداع کرد. او بعداً به عنوان مددکار اجتماعی آموزش دید و جنبش فمینیستی یهودی را در آلمان تأسیس کرد. چند سال بعد، در سال 1889، «امی فون ان.» که نام اصلی او فانی موزر بود، از فروید خواست که دائماً حرف او را قطع نکند و بپرسد که چیزی از کجا آمده است و به او اجازه دهد آنچه را که می خواهد بگوید، به او بگوید. فروید با پیشنهاد او موافقت کرد و متوجه شد که وقتی به او اجازه داده شد که خود به خود صحبت کند، هنوز هم می توان خاطرات را به خاطر آورد. این آغاز انجمن آزاد بود. فروید این قاعده اساسی تکنیک روانکاوی را اینگونه فرموله می کند: «هر چه در ذهنت می گذرد بگو. طوری رفتار کنید که گویی مسافری هستید که کنار پنجره واگن راه آهن نشسته اید و در حال توصیف مناظر در حال تغییری هستید که از بیرون می بینید.» (1913). این شکل از تحقیق نه عینی است و نه ذهنی، زیرا برای موضوعی منفک از خود، که از قبل شناخته شده نیست و دانش آن نسبت به خود ناقص و جزئی است، باز می شود. از طرف دیگر، فروید توصیه می کند که تحلیلگر «خود را تسلیم فعالیت ذهنی ناخودآگاه خود کند، در حالتی که به طور یکنواخت به حالت تعلیق در می آید، تا تا آنجا که ممکن است از تأمل و ساختن انتظارات آگاهانه خودداری کند، و سعی نکند چیزی را که می خواهد اصلاح کند. به ویژه در حافظه او شنیده می شود، و به این وسیله می توان انحراف ناخودآگاه بیمار را با ناخودآگاه خود درک کرد» (1923). بیون با اشاره به تأکید کیتس بر «قابلیت منفی، یعنی زمانی که مردی قادر است در عدم قطعیت ها، رازها، شک ها و بدون هیچ گونه دستیابی تحریک آمیز به واقعیت و دلیل قرار گیرد» - برای تحمل رنج و ناامیدی مرتبط با آن، نکته مشابهی را بیان می کند. با خودداری از چسبیدن به «واقعیت و دلیل» برای توانمندسازی فرد برای «ارتباط با چیزی که هم برای او و هم برای تحلیل‌گر ناشناخته است» (1970). این ایده‌ها ممکن است بر اساس اخلاق ندانستن، گشایش در برابر چیزهایی که هم در خود و هم در دیگری ناشناخته است، با ماندن در ناخشنودی از عدم اطمینان و توانایی خودداری از جشن یقین، زیرکی و موفقیت، فرموله شوند. که ناشناخته را به شناخته شده از قبل جذب می کند.

این متن به مناسبت دهمین سالگرد روانکاوی و سیاست نوشته شده است، مجموعه ای از کنفرانس های بین المللی و بین رشته ای که هدف آن بررسی این موضوع است که چگونه پدیده های سیاسی مهم معاصر را می توان به طور مثمر ثمر از طریق نظریه روانکاوی تحلیل کرد و بالعکس - چگونه پدیده های سیاسی ممکن است بر تفکر روانکاوانه بازتاب پیدا کنند. از سال 10، کنفرانس هایی در بارسلونا، بوداپست، کپنهاگ، هلسینکی، لیسبون، لندن، اسلو، پاریس، استکهلم و وین اغلب در اتاق های یک جامعه روانکاوی دوستانه برگزار می شود. در یک حرکت از یک موقعیت دو نفره به یک موقعیت چند نفره، ایده گشودگی به دیدگاه‌های جدید و متفاوت در فضایی برای گفت‌وگو بین ملیت‌ها، رشته‌های دانشگاهی و مکاتب فکری روانکاوانه حفظ می‌شود که هم پزشکان و هم غیرپزشکان را در بر می‌گیرد. . هدف این فضا این است که همه حاضران به جای عضوی از مخاطبان منفعل، مشارکت کنند. 

ایسکا سالزبرگر-ویتنبرگ در تشریح تجربه خود از تدریس معلمان نوشت: «آنها به دنبال دستورالعمل هایی هستند که باید انجام دهند، به جای اینکه از تجربیات واقعی دیگران بیاموزند، مایلند در مورد انسان ها بیاموزند، زیرا می ترسند دانش آموزان و احساسات خود را دریافت کنند. اگر برای نگاه کردن، گوش دادن و فکر کردن متوقف شوند، خارج از کنترل هستند. بنابراین ما این فرصت را داشتیم که در مورد ماهیت اضطراب هایی که فراگیرنده را فرا گرفته است بیاموزیم: ترس از سردرگمی و هرج و مرج در برابر «آجرهای» نامرتب تجربه، درماندگی در برابر ندانستن، ترس از نارسایی، ترس. احمق بودن در مقایسه با دیگران» (1983، 55، 57). محیط‌های دانشگاهی با تأکید بر تسلط، نمایش درخشش، کنترل و رقابت بر سر پیروزی در بحث و دفاع از موقعیت خود، چنین اضطراب‌هایی را تقویت می‌کنند. این یک پارادوکس است که این فضاهای اختصاص داده شده به یادگیری، ساختارهای مخرب مرتبط با ترس از ندانستن، عدم قطعیت و شک را ترویج می‌کنند و در نتیجه مانعی برای تفکر ایجاد می‌کنند. بیون نوشت: «از بین بردن آگاهی از همه احساسات، با گرفتن خود زندگی قابل تشخیص نیست» (1962، 10). در این تنظیمات، چنین تخریبی حداقل جزئی است و میدان دید در دسترس برای تفکر را محدود می‌کند. از نظر جهان بینی ذاتی CBT، عاطفه به دنبال شناخت است که به دنبال یک رویداد می آید. فرض بر این است که دو فرد عاقل باید به یک چیز واکنش عاطفی یکسانی داشته باشند و اگر چنین نکنند، ظرفیت عقلانی آنها اشکال دارد. بنابراین، پروتکل‌های درمان CBT با هدف بازگرداندن این احساسات تحت کنترل، «با استفاده از استدلال‌های بیش از حد عقل‌گرایانه برای بازگرداندن احساسات به قفس عقل‌گرایی» (دالال، 2018، 112). این در تضاد با دیدگاه روانکاوانه ای است که تجربه هیجانی ناخودآگاه را منبع درک جدید قرار می دهد، و اعتبار پاسخ های عاطفی مختلف را به یک موقعیت، به دلیل تفاوت در زمینه ها، شرایط زندگی و تاریخچه افراد، تصدیق می کند.

بنابراین وقتی احساسات به عنوان موقعیت تلقی می شوند، فرد را قادر می سازد تا موقعیت جامعه شناختی را در نظر بگیرد و به عملکرد تفاوت های قدرت در مورد توجه، شنیدن و جدی گرفتن افراد توجه داشته باشد و نه تنها از چه احساساتی، بلکه همچنین احساسات چه کسی سؤال کند. موضوع. همانطور که اروین گافمن بیان کرد، «یک کارمند دولتی بسیار برجسته با ذوقی زیبا در بدبینی […] توضیح داد که اهمیت احساسات در مطابقت نزدیک با اهمیت شخصی که احساس می کند متفاوت است» (2008، 10). محیط‌های دانشگاهی به مردان سفیدپوست با پس‌زمینه‌ی طبقه‌ی بالا یا متوسط ​​امتیاز می‌دهند، که به انتخاب نوع دانش و پرسش‌هایی که ارزش و پشتیبانی می‌شوند کمک می‌کند. چنین اولویت‌هایی در تنظیمات کنفرانس، همراه با اولویت برای موارد شناخته شده، اجرا می‌شوند. این در زمان اختصاص داده شده به سخنرانان مختلف بیان می شود - سخنرانی اصلی در مقابل مقاله کوتاه تر، که سؤالات آنها مورد توجه قرار می گیرد و وقت بحث را می گیرد. زمانی که کنفرانسی که بین جلسات موازی تقسیم می‌شود در اتاق‌های مختلف برگزار می‌شود، در شرایط مکانی بیان می‌شود. در کنفرانس‌های روان‌کاوی و سیاست، به همه سخنرانان زمان یکسانی برای ارائه داده می‌شود و همه مقالات در جلسه عمومی ارائه می‌شوند. بازه زمانی 30 دقیقه برای خود ارائه و 20 دقیقه برای بحث (در مجموع 50 دقیقه)، با 10 دقیقه استراحت بین هر مقاله. صندلی ها به شکل U چیده شده اند تا بر گفتگو بین همه شرکت کنندگان و نه فقط با ارائه دهندگان تأکید شود. نمایندگان مکاتب مختلف تفکر روانکاوانه با مشارکت یکدیگر درگیر هستند. من به این فعالیت به عنوان «روانکاوی کاربردی» اشاره نمی کنم، زیرا این اصطلاح به این معناست که روانکاوی به جای تبادل متقابل که در آن هر رشته ممکن است از دیگری بیاموزد، «در بالای» رشته دیگری قرار می گیرد. این واقعیت که این کنفرانس‌ها بین کشورهای مختلف جابه‌جا می‌شوند، سلطه یک چارچوب درک ملی را خنثی می‌کند، و این امکان را فراهم می‌آورد که رویارویی‌هایی که در آن چارچوب‌های مسلط وقتی از بیرون دیده می‌شوند، مورد تردید قرار گیرند.

ربکا سولنیت نوشت: «سکوت اقیانوس ناگفته‌ها، ناگفتنی‌ها، سرکوب‌شده‌ها، پاک‌شده‌ها، ناشنیده‌هاست». "جزایر پراکنده ای را احاطه کرده است که از کسانی که اجازه صحبت کردن دارند و از آنچه می توان گفت و گوش می دهد تشکیل شده است" (2017). روانکاوی حوزه آنچه را که گفتنی است و صدای آنهایی که اجازه شنیده شدن و معنادار شدن دارند را گسترش می دهد. من با این گفته بارت موافقم که «جنبه نهایی رادیکال بودن روانکاوی این است که روش آن، که نیروهای سرکوب و سرکوب را که در درون ما حک شده اند، ساختارشکنی می کند، لزوماً به حرکتی ضد ایدئولوژیک تبدیل می شود» (2019، 7). - اگرچه در یک موقعیت چند نفره مانند یک فضای کنفرانس، چنین رادیکالی به تنوع دیدگاه‌هایی که اجازه می‌دهد و وزنی که به هر یک اختصاص می‌دهد متکی است. برای اشاره به دیدگاه هانا آرنت در مورد سیاست مشارکتی: «واقعیت قلمرو عمومی متکی بر حضور همزمان دیدگاه‌ها و جنبه‌هایی است که جهان مشترک خود را در آنها نشان می‌دهد و هرگز نمی‌توان اندازه‌گیری یا مخرج مشترکی برای آن ابداع کرد» (1958، 57). در جهانی مملو از بی رحمی و نابرابری، ایجاد حوزه ای که در آن سخنرانی برابرتر و بی پایان ممکن است رخ دهد، مستلزم نوعی بسته شدن و همچنین گسترش است. برای استناد به جیل جنتیل، اکثر طرفداران آزادی بیان و همچنین روانکاوان «تصمیم دارند که عدم تعیین حد و مرز به همان اندازه محتمل است که تعیین مرزها ما را گروگان نیروهایی بگذارد که هیچ ربطی به آزادی ندارند» (2016، 120). در فضای سیاسی امروز، با رشد نژادپرستی، اسلام هراسی، تبعیض جنسی، و بیگانه هراسی، راست افراطی قصد دارد آزادی بیان را به عنوان آزادی برای اعمال سخنان تنفرآمیز در نظر بگیرد. هر دلیلی وجود دارد که به ادعایی مشکوک شویم که «حق من برای بی احترامی به دیگران باید مورد احترام قرار گیرد» (2015، 114-115). در واقع، جامعه ای فکری با گشودگی فکری و عاطفی بین شرکت کنندگان با پیشینه های مختلف باید بر اساس احترام متقابل بین آنها ایجاد شود. به همین دلیل است که در اساسنامه آمده است: "بی احترامی یا تبعیض نسبت به انجمن یا هر یک از شرکت کنندگان در آن بر اساس ملیت، رنگ پوست، قومیت، مذهب، جنسیت یا جنسیت قابل تحمل نخواهد بود." چنین احترام متقابلی هم توسط سنت‌های قدیمی‌تر با ایده‌هایشان در مورد جایگاه اجتماعی و اینکه چه کسی حق شنیدن، شنیدن و درک شدن را دارد، و نیز حملات جدیدتر به نهادها و مجامع دموکراتیک تهدید می‌شود. بنابراین، چنین فضاها، واحه ها، برای انعکاس و کاوش مشترک باید برای سال های آینده ادامه یابد. من مشتاقانه منتظر ده سال آینده رشد، تداوم و تجدید برای این جامعه بین المللی فکری هستم.

لنه اوستاد دکتر فلسفه، نویسنده و مترجم، و بنیانگذار مجموعه کنفرانس های بین المللی و بین رشته ای روانکاوی و سیاست است.www.psa-pol.org). او عضو وابسته انجمن روانکاوی نروژ است. 







آرنت، اچ (1958) وضعیت انسانی. شیکاگو/ لندن: انتشارات دانشگاه شیکاگو.
Auestad، L. (2015) احترام، کثرت، و تعصب: یک تحقیق روانکاوانه و فلسفی در مورد پویایی طرد اجتماعی و تبعیض. لندن: کارناک.
بارت، بی بی (2019) فراتر از روان درمانی. در مورد تبدیل شدن به یک روانکاو (رادیکال) لندن/نیویورک: روتلج.
Bion, WR (1962) یادگیری از تجربه. لندن: کتابخانه مارسفیلد.
Bion، WR (1970) توجه و تفسیر. لندن: کتابخانه مارسفیلد.
برویر/ فروید (1893-1895) مطالعات هیستری. SE، جلد. 2.
دلال، اف (2018) CBT: سونامی شناختی رفتاری. لندن/نیویورک: روتلج.
فروید، اس. (1913). درباره شروع درمان (توصیه های بیشتر در مورد تکنیک تحلیل روانی I). SE، جلد. 11.
فروید، اس. (1923). دو مقاله دایره المعارف. SE، جلد. 18.
Gentile, J. (2016) با M. Macrone, Feminine Law. فروید، آزادی بیان، و صدای آرزو. لندن: کارناک.
گافمن، ای. (2008) آیین تعامل. نیوبرانزویک، نیوجرسی: معامله آلدین.
Keats, J. (1817) نامه به جورج و توماس کیتس، 21 دسامبر، به نقل از Bion 1970، ص. 125.
Salzberger-Wittenberg, I./ G. Williams/ E. Osborne (1983) The Emotional Experience of Learning and Teaching. لندن: کتاب های کارناک.
Solnit, R. (2017) "سکوت و ناتوانی دست به دست هم می دهند - صدای زنان باید شنیده شود"، گاردین، 8 مارس https://www.theguardian.com/commentisfree/2017/mar/08/silence-powerlessness-womens-voices-rebecca-solnit