درمان نوزادان والدین

رگرسیون و تکرار به عنوان عوامل موثر در روان درمانی روانکاوانه والدین و نوزادان

 

نسخه انگلیسی بخشی از سخنرانی که توسط آنجلا کهلر وایسکر و کورنلیا وگلر شارت در IPA-کنگره برلین ، 25 ژوئیه برگزار شدth- 28 ، 2007

لطفاً اجازه دهید ما با داستانی شروع کنیم: "داستان شتر گریان".

این داستان توسط بیامباسورن داوا ، دانشجوی فیلم سینمایی از مغولستان و همکارش لوئیجی فارلورنی ، در تصاویر آرام و محجوب روایت می شود.

این اتفاق در حومه صحرای گوبی در مغولستان رخ می دهد. این فیلم زندگی گروهی از عشایر سنتی را که در یورت خود زندگی می کنند به همراه گله های شتر ، گوسفند و بز به تصویر می کشد. شتری متولد می شود. زایمانی طولانی و دردناک است.

سرانجام باید کره اسب با طناب هایی به اندام خود بسته شود و با دقت بیرون کشیده شود. مادیان در حال حاضر به پشت دراز کشیده و فریاد می زند ، خسته از تولد دردناک. سپس کره اسب با پاهای لرزان به سراغ او می آید و می خواهد از او مشروب بخورد. مادیان تف می کند و فریاد می زند و کره اسب را بارها و بارها دور می کند. حتی لگد هم می زند. سرانجام مادیان بر خلاف سایر مادران شتر در گله فرار می کند. پدربزرگ و دختر کوچی می فهمند که مادیان نمی توانند بعد از اولین زایمان بسیار سخت با اسب خویش پیوند برقرار کنند. آنها با دقت و نرم بارها و بارها سعی می کنند این دو را با هم جمع کنند. مادیان فرار می کند و با سرعت به استپ می رود. کره اسب به طرز ناخوشایندی پشت مادرش می لغزد اما نمی تواند به او برسد. مادیان این تصور را ایجاد می کند که کره اسب با او کار وحشتناکی انجام داده است. این ما را به یاد حساسیت شدید و اضطرابی مادران انسان در مرحله اولیه پیوند با نوزاد خود می اندازد ، هنگامی که پذیرش کودک احساس می شود و احساس پذیرفته شدن توسط کودک صورت می گیرد. احساسات و تخیلات کهنسال در این مرحله غالب است.

 کره تازه متولد شده سفید است و ظاهری متفاوت از مادیان تیره و سایر شترهای دیگر دارد. شاید مادیان مبهوت شده و نسبت به اسب خود احساس بیگانگی می کند. کره اسب ضعیف تر و ضعیف تر می شود و همه تلاش ها برای جلب مادیان به فرزندش اجازه می دهد مشروب بخورد. سپس عشایر ، که از این وضعیت بسیار نگران هستند ، تصمیم می گیرند تا مراسم "هوس" را امتحان کنند تا گفتگوی منحرف شده بین مادیان و اسب او را شفا دهند. از راه دور یک معلم موسیقی است نامزد که قادر به نواختن ساز خاصی است. 

در دایره قبیله خانواده جمع شده و با آنها یک زن عشایر جوان با توجه به تمرکز کامل ، سازهای زهی را به شکم ماره آویزان کرده و به باد اجازه می دهد تا با نواختن تارها صدای شب را بسازد. گویی صداها در شکم مادیان طنین انداز می شوند ، جایی که او احساس می کند مجروح شده است. بدین ترتیب مادیان وحشت زده دفاعی ساکت تر می شود و با دقت شروع به گوش دادن می کند. بعد از مدتی زن ساز را به نوازنده می دهد و او شروع به نواختن می کند. زن جوان او را با خواندن آهنگی با آهنگهای بلند بلند همراه می کند و در طول آن بارها و بارها محکم و آرام شکم مادیان را می نوازد. همه با دقت گوش می دهند. حتی سایر شترها نیز سر خود را به خاطر آهنگ های این دو نفر می چرخانند. به نظر می رسد که این دو موسیقیدان در حال تلاش برای آموزش مادیان بسیار صلح جو و ظاهراً بی رحم به آهنگ های مناسب با موسیقی و آواز خواندن خود هستند. خواننده و ویولن زن و شوهر در هماهنگی هستند. آنها نشان می دهند که چقدر زیبا می تواند بین مادیان و جوانش باشد. در ابتدا مادیان کمی از خود در برابر جوان محافظت می کند که در هنگام هدایت او نیز مقاوم است ، تا اینکه بالاخره مادیان برای اولین بار به کره اسب اجازه می دهد تا بنوشد. اشک از چشمانش حلقه می زند ، انگار دارد از سرسختی خود دست می کشد. سرانجام مادیان آهنگ های ملایم می کند و کره اسب او را پاسخ می دهد. هر دو در حال حاضر در قبیله خانواده و گله ایمن و مطمئن هستند. همه اطرافیان زخم او را تشخیص داده ، به آن احترام می گذارند و طرد و پرخاشگری او را درک می کنند.

(آنجلا کهلر- وایسکر)

 

ما از این داستان به ظاهر جادویی به عنوان مقدمه استفاده کرده ایم ، زیرا با تصاویری تاثیرگذار نشان می دهد که ما در تلاش برای انجام روان درمانی والدین و نوزادان هستیم. ما به رنج والدین با فرزند خود گوش می دهیم و سعی می کنیم  درک وضعیت آنها با همدلی و دانش روانکاوانه ، به دنبال نزدیک کردن مادر و فرزندش به یکدیگر.

 

در ابتدا پس از تولد نوزاد موجود عجیبی برای مادر است. برای زنده نگه داشتن نوزاد ، ابتدا باید آن را بپذیرد. اینکه او در این مرحله چقدر می تواند با نوزاد خود ارتباط برقرار کند متفاوت است و بستگی به میزان آسیب های دوران بارداری و تولد ، یا دوران کودکی و بیوگرافی خود ، یا شریک زندگی او دارد. به ویژه اولین زایمان با ترسهای خاصی همراه است: ترس از اینکه آیا مادر و فرزند از طریق تولد عبور می کنند و زنده می مانند یا نه. نگرانی در مورد اینکه آیا کودک به خوبی رشد کرده است و هیچ گونه تغییر شکل ندارد ؛ و آیا مادر می تواند نوزاد را تغذیه کند تا بتواند شکوفا شود و رشد کند. از سوی دیگر تغییرات جسمی و هورمونی در دوران بارداری و روند زایمان شدید ، دردناک ، حیرت آور و طاقت فرسا ، مادر را از نظر روانی برای وضعیت جدید با نوزاد خود آماده می کند. زن باردار وابستگی و تحریکی را خارج از کنترل خود ایجاد می کند که ناشی از تغییرات در بدن اوست ، بنابراین می تواند به موجود جدیدی در درون خود فضا بدهد. بسته به تحمل وابستگی خود ، زنان می توانند این تغییرات بنیادی جسمی و روحی را به طرق مختلف تجربه کنند: یا به عنوان قدرت و توانایی ویژه زنانه برای رشد یا به عنوان رنجی منفعل که ترس از دست دادن خویشتن و کنترل خود را ایجاد می کند. اختلالات پیوند می تواند در این مرحله اولیه بوجود آید. تجربه بارداری و زایمان همراه با درد باعث عقب نشینی نفس مادر در خدمت پیشرفت می شود. از بین رفتن مرزهای نفسانی مادر ، مادر را برای فرزند آماده می کند و او را قادر می سازد تا با همه حالات روانی خام و بدوی خود ، خود را برای کودک تازه متولد شده باز کند. کنجکاوی ، غرور و شادی در مورد نوزادش به مادر کمک می کند تا از هرج و مرج و وضعیت آشفته خود خارج شود. داستان عاشقانه با نوزاد که اکنون شروع می شود ، اجازه می دهد تا خاطرات درد محو شود و بازسازی نفس خود را به عنوان مادر با فرزند تسهیل می کند. با شروع هفته های اول پس از تولد که مادر و پدر به نوزاد کاملاً وابسته خود توجه می کنند ، یاد می گیرند که آن را در آغوش بگیرند و با همدردی با رنج آن درک کنند. این آنها را برای این تجربه جدید و بیگانه باز می کند. وینیکوت این حالت شادی و تفکیک را "مادران اولیه" می نامد: در این حالت ، نفس تحت طوفان احساساتی قرار می گیرد که قابل مقایسه با عاشق شدن است. مادر خود را در اطراف کودک و وظیفه مادر کردن آن متمرکز می کند. هر چیز دیگری که تا به حال مهم بوده است به سمت دیگر حرکت می کند و موقتاً بی اهمیت می شود. بنابراین در ماههای اول مادر و نوزادش به کمک محیط اطراف خود وابسته هستند ، که باید فضای مورد نیاز خود را ایجاد کند و اذعان کند که او مادر خوبی برای نوزاد خود است و می تواند از خودش و فرزندش راضی باشد. در فرهنگ ما وابستگی مادر در این مرحله به آسانی به عنوان از دست دادن استقلال تجربه می شود و اگر مادر تنها بماند و احساس عدم کفایت او مهار نشود ، عواقب آن می تواند بسیار مضر باشد.

 

بدون کمک ، والدین با نگرانی های خود و ترس از شکست در خانواده جدید تنها می مانند. با درمان روانکاوانه نوزادان والدین در بخش سرپایی نوزادان فرانکفورت ، ما سعی می کنیم آنچه را که در جوامع روستایی معمولاً توسط طایفه خانواده ارائه می شود جایگزین کنیم. این قبیله مادر را در مرحله اولیه همراهی می کند و او را نگه می دارد و او را در برابر خواسته های دنیای خارج و همچنین احساسات ناخوشایند خود نسبت به کودک محافظت می کند. کار ما بر اساس مشاهده نوزادان (استر بیک) است. تجربه در جلسات هفتگی چگونه مادر و فرزند یکدیگر را پیدا می کنند ، خود را هماهنگ می کنند و در سال اول زندگی خود به یکدیگر عادت می کنند ، بینش های ارزشمند و تصاویر همدلی به ما می دهد ، نه تنها برای کار درمانی با کودکان بزرگتر و خانواده های آنها بلکه همچنین بزرگسالان همانطور که دانیل استرن می گوید ، تصاویر به ما این امکان را می دهد که به وضوح از "طرح های مشترک بودن با دیگری" آگاه باشیم و آنها را در کلمات بهتر بیان کنیم. اینکه مادر چگونه خود را با نوزاد هماهنگ می کند و به محرک های ناشی از آن واکنش نشان می دهد ، همچنین تصویر نوزاد را از خود و مادر شکل می دهد. نوزاد همیشه برای تجربه های جدید باز است ، که قدیمی ها را به اصطلاح بازنویسی کنید ، به طوری که تغییرات در رابطه با آن همچنین واکنش کودک و انتظارات او را تغییر دهد.

 

مادر با لحن بدن خود ، با لمس و حرکات ، حالات بازیگوشانه یا جدی صورت ، لحن صدا و ریتم خود ، به طور خود به خودی و غیر شفاهی با نوزاد خود ارتباط برقرار می کند. او حالت های خام را تصاحب می کند گرسنگی ، تشنگی ، تهوع ، سردی ، خستگی ، کسالت ، درد ، وحشت و عصبانیت به کودک حمله می کنند و آنها را با کودک در میان می گذارد. او این طوفان ها را با آینه سازی ، نامگذاری آنها و انجام کارهایی که آنها را کاهش داده یا حتی حل می کند ، تغییر می دهد. تبادل مداوم تأثیرات کودک با احساسات مادر ناشی از تأثیرات خود ، ترجمه این تأثیرات توسط مادر و تبدیل آنها به افکار ، اعمال مادرانه و کلمات چیزی از نگرش ها و الگوهای احساسی او را به کودک منتقل می کنند. به این ترتیب ، کاتسیس جنسی او به تدریج بیدار می شود و زندگی درونی آن را شکل می دهد و همچنین کیفیت پیوند آن را با او تعیین می کند.

جایی که مادر در احساسات و افکار خود گیر کرده یا درگیر گفتگو شده است و گفتگو از خط خارج شده است ، روانکاو می تواند به احساسات و افکار خود در مورد مادر ، پدر و فرزند کمک کند. زمینه کار ما این است که قابلیت های روانی والدین را گسترش دهیم ، حالات درونی فرزند خود را در کنار آنها در نظر بگیریم و کودک را به عنوان موجودی با احساس و درک درک کنیم و با آنها در مورد حالات نوزاد فکر کنیم و نگرش والدین نسبت به نوزاد به این ترتیب ما می توانیم تعاملات مثبت بین والدین و کودک را افزایش دهیم و گفتگوی سوء تفاهم ها را آزاد کنیم.

 

این سوء تفاهم می تواند در خواسته های قدیمی و برآورده نشده و تجربیات دوران کودکی والدین ایجاد شود که به خاطر نمی آیند - "ارواح در مهد کودک" (S. Fraiberg) ، که سر خوردند و پنهان ماندند. از طریق فرآیند ضمنی ، یعنی گفتگوی جسمانی و مادر بین کودک و مادر ، "ناخودآگاه گذشته" (J. و A.-M. Sandler) در مادر و پدر به سطح می رسد. مکانیسم های دفاعی اولیه نوزاد و وابستگی کامل به آن ، تاریخچه دوران کودکی خود را تحقق می بخشد. والدین وابستگی خود را با مکانیسم های دفاعی اولیه ای که با آنها همراه است ، تجربه می کنند و بنابراین تمایل دارند که ناخودآگاه تجربیات خود را تکرار کنند ، هرچند به شیوه ای خاص: آنها می خواهند از آنچه خود به عنوان آسیب زا تجربه کرده اند اجتناب کنند. توانایی آنها برای همدلی و موانع در فکر کردن درباره فرزندشان. این امر ناخودآگاه اتفاق می افتد ، حتی زمانی که آنها تصمیم گرفته اند والدین بهتری نسبت به والدین خود داشته باشند. اما دقیقاً به این دلیل که آنها در حال رگرسیون نسبی هستند ، برای درمان روانکاوی بسیار در دسترس هستند: الگوها و تجربیات تکراری ناخودآگاه به زور راه خود را از اعماق به سطح بالا می برند ، زیرا در رابطه با کودک احیا شده اند. والدین خود در مرحله تعریف مجدد خود حرکت می کنند.

 

اختلالات در ارتباط با کودک خود را به اصطلاح اختلالات نظارتی نشان می دهد که هیچ دلیل پزشکی برای آنها قابل تشخیص نیست: به عنوان مثال وقتی کودک مدام فریاد می زند ، وقتی نمی خوابد ، مشروب نمی خورد و هنگام غذا خوردن دچار مشکل می شود ، هنگامی که به نظر می رسد ترک شده است و بی حال ، یا زمانی که نمی تواند به استراحت برسد. در این مرحله اولیه ، کودک فقط می تواند واکنش روانی نشان دهد. بیان فیزیکی که از خروج به حالت فوقانی ، از ناراحتی به تنش عضلانی یا از تاخیر رشد تا اختلال رشد می رسد ، به طریقی یکنواخت است. ما سعی می کنیم این علائم یکنواخت را در معانی مختلف آنها درک کنیم ، هر کدام داستان خود را دارند.

در جلسه ما توجه خود را به سه سطح معطوف می کنیم:

- در مورد فعالیت کودک و تعامل آن با والدین ، ​​و همچنین حالات ، احساسات و افکار ایجاد شده توسط آنها در درمانگران ،

- به سابقه کودک و

- به تکرار ناخودآگاه بین نسلی.

گوش دادن دقیق تحلیلگران ، به عنوان یک "شخص ثالث" از خارج ، یک فضای موقت انتقالی را ایجاد می کند ، که به عنوان یک صحنه عمل می کند (آنت واتیلیون-ناو). در موارد موفقیت آمیز موضوعاتی که به آنها پرداخته شده و به صورت پیشین مطرح شده اند می توانند از طریق همدلی تحلیلگران و تحمل احساسات به درک علائم تبدیل شوند. با درک حالات اغلب نوزاد با برقراری ارتباط با نوزاد ، والدین این امکان را برای والدین فراهم می آورند که با آنها و با کودک همذات پنداری کنند. با درک احساساتی که به همه حمله می کنند ، تحلیلگران می توانند آنها را برطرف کنند. این فرایند شناسایی به والدین این امکان را می دهد تا با فرزند خود رابطه ای عاشقانه داشته باشند که قبلاً به عنوان مثال احساسات منفی آنها را مختل کرده بود. در حضور تحلیلگران ، کودک این شانس را دارد که پیامی معنادار را به والدین ارسال کند که قبلاً فقط به عنوان یک علامت بیان شده بود. لحظه ای که کودک شروع به انجام کاری می کند ، "با ما صحبت می کند" یا با بیان خود کاری را انجام می دهد ، به قاطعیت در یافتن درک جدیدی کمک می کند. هنگامی که می توان "پیام" کودک را به زبان آورد و بیان کرد ، می توان نشان داد که اقدامات آن معنی دار است و با موضوعاتی که والدین در مورد آن بحث می کنند مرتبط است. هنگامی که کودک به عنوان مثال ترس از جدایی یا گرسنگی را نشان می دهد ، ممکن است به ترس یا گرسنگی مادر اشاره کند ، زیرا کودک از طریق تماس حسی - حرکتی بسیار نزدیک با تجربه مادر ارتباط بسیار نزدیکی دارد. تفاسیری که هم به والدین و هم به کودک می رسد ، تأثیر جهشی دارد. تجربیات جدیدی که تحلیلگران نوزاد را قادر می سازد و نگرش والدین در حال تغییر است ، منجر به اثر شفابخش می شود.

(کورنلیا وگلر-شارت)

 

نویسندگان:

آنجلا کهلر وایسکر ، دکتر پزشک ، متخصص اطفال ، تحلیلگر آموزش (DPV ، IPA) در "موسسه روانکاوی فرانکفورت" و "موسسه آنا فروید" ، فرانکفورت ، 2001 بنیانگذار "Babyambulanz". انتشارات رفاه کودکان ، روان درمانی کانونی ، مقایسه روان درمانی های مختلف ، مشاهده نوزادان. در حال حاضر تحقیقات قومی-روانکاوانه در مورد هیمبا در نامیبیا و تحقیق در مورد روند درمانی روان درمانی نوزادان والدین با انتشارات متعدد به همراه کورنلیا وگلر-شارت.

 

کورنلیا وگلر-شارد ، دکتر فیل. در فلسفه ، فلسفه و تاریخ کلاسیک ، Dipl.päd. ، روان درمانگر روانکاو برای کودکان ، سرپرست و معلم در "انستیتو آنا-فروید" در فرانکفورت am Main ؛ معاونت عضو "موسسه روانکاوی فرانکفورتر" (DPV) ؛ بنیانگذار کلینیک والدین-نوزادان-سرپایی در موسسه آنا-فروید.

انتشارات مربوط به تاریخ علوم انسانی در دانشگاههای گوتینگن و وین قبل و در زمان رژیم نازی ؛ در مورد حوادث روانی و فرهنگی نوجوانان مهاجر ، نسل دوم ؛ همراه با A.Köhler-Weisker انتشارات متعدد در زمینه روانکاوی والدین-نوزاد-روان درمانی. معلم روانکاوی روانکاوانه والدین-نوزادان در "روانکاوی Wiener Akademie für".

 

 


روان درمانی والدین و نوزادان چیست؟ 


روان درمانی والدین و نوزادان روان درمانی حمایتی است. اهداف نه تنها برآوردن مشکلات فوری در نوزاد یا کودک نوپا است ، بلکه کمک به والدین و کودک است که نسبت به خود و تعاملشان احساس مثبت تری داشته باشند.

برخی از نوزادان خوب نمی خوابند. دیگران سینه را رد می کنند یا نمی گذارند که برود. برخی غمگین و گوشه گیر به نظر می رسند ، در حالی که برخی دیگر مضطرب و بی قرار به نظر می رسند. برخی به مادران خود می چسبند ، در حالی که دیگران از نگاه به چشم مادران خودداری می کنند. سپس نوزادانی هستند که از نظر ناظر بیرونی خوب به نظر می رسند ، اما مادران آنها به هر حال نگران هستند. برخی از والدین در مورد والدین مضطرب یا مبهم هستند.

رابطه مادر و نوزاد سابقه دارد. در حالی که سابقه مادر طولانی است و سابقه نوزاد در حال شکل گیری است ، درمانگر آموزش دیده است تا ببیند که چگونه این سابقه بر تعاملات روزمره در مورد نگرانی های مشخص شده در مورد خواب ، تغذیه ، بازی ، تحریک و تنظیم تأثیر می گذارد.

والدین و نوزادان آنها در مراحل اولیه رشد ، مراحل مهمی از تغییر را پشت سر می گذارند. در روان درمانی والدین-نوزاد ، س questionsالات ، نگرانی ها و نگرانی ها با تمرکز بر تعامل بین والدین و نوزاد مطرح و برطرف می شود. این تعامل تا حد زیادی غیر کلامی ادامه می یابد. درمانگر والد-نوزاد آموزش می بیند تا تفاوت های جنسیت روابط را تشخیص داده و آنها را در کلمات بیان کند ، بنابراین نوزاد و والدین می توانند دلبستگی سالمی را ایجاد کرده یا ادامه دهند.

درمانگر به والدین کمک می کند تا آنچه را که برای رسیدن به نوزاد مفید است مشاهده و بررسی کند. واکنش نوزاد به تغییرات منجر به مرحله بعدی در روند درمانی می شود تا مشکلات برطرف شوند.

مورد آنا

در اینجا یک مثال کوچک وجود دارد: آنا یک نوزاد 4 ماهه است. مادرش ، سوزان ، افسرده است و گریه می کند زیرا پزشک توصیه می کند آنا را زود به دلایل پزشکی از شیر بگیرند. از آنجایی که سوزان نیز باید کودک را تحت مراقبت روزانه قرار می داد تا به سر کار خود بازگردد ، او بیشتر نگران پیوند بین آنها است و فکر می کند نوزادش از او جدا شده است. آنا بسیار پرتنش است و با ظاهری ترسناک اما بدون اشک به درمانگر نگاه می کند.

درمانگر تحت تأثیر توانایی این نوزاد در کنترل احساسات خود قرار می گیرد. درمانگر این مشاهده را برای مادر شرح می دهد. سوزان می گوید که این دقیقاً از چیزی است که او از آن می ترسد و باعث می شود نوزادش احساس تنهایی و خیلی زودرس کند ، همانطور که خودش با مادر افسرده خودش بود. در حالی که سوزان عمیقا درگیر صحبت با درمانگر است ، توجه او از آنا منحرف می شود که از دامان او می لغزد و شروع به غوغا می کند. درمانگر با آنا تماس چشمی برقرار می کند ، دست تکان می دهد و می گوید ، "سلام ، می بینمت!" به طرز شگفت انگیزی ، آنا با انجام همان حرکت با دست پاسخ می دهد. آنها با تقلید از یکدیگر و سلام کردن ، نوعی بازی را آغاز می کنند.

سوزان مشاهده می کند و درمانگر تأیید می کند که نوزادش در واقع در برقراری ارتباط خوب و بسیار خلاق است. سوزان آنا را محکم روی سینه اش گرفته است و با حرکت دادن دستانش و آواز خواندن شروع به بازی می کند تا آنا را سرگرم کند که شروع به لبخند زدن می کند. آنا سپس با خوشحالی انگشت شست خود را می مکد. سوزان شروع به کشف این ایده می کند که ممکن است برنامه مراقبت های روزانه را تغییر دهد و زمان بیشتری را صرف مشارکت کامل با آنا کند.

در این مبادله ساده ، سوزان توانست تشخیص دهد که چگونه احساس گناه و احساس محرومیت دردناک او از دوران کودکی ، دیدن واقعاً نوزادش را دشوار کرده است و می داند چگونه بیشتر با او باشد. تمرکز مجدد او بر آنا به نجات نوزاد از حالت افسرده کمک کرد. سوزان می تواند ظرفیت خود را برای مشارکت و لذت بردن از فرزند خود و احساس یک مادر م effectiveثر دوباره پیدا کند. 

منتشر شده توسط مرکز آموزش و تحقیقات روانکاوی دانشگاه کلمبیا http://psychoanalysis.columbia.edu/patients/children-and-teens/parent-infant-psychotherapy

لینک ها